معرفی روش تدریس فعال(دانش آموز محور)

(بخش سوم)

روش تدریس فعال(دانش آموز محور)

در ابتدا به ضرورت تحول در روش های تدریس سنتی وایجاد تحول در روش های تدریس پویا وفعال پرداختیم.

 هم چنین چرایی تداوم شیوه های سنتی در امر آموزش مورد بررسی قرار گرفت.

حال تفاوت های روش تدریس فعال ومنفعل، شاگردمحور ومعلم محور را ذکر می کنیم.

تفاوت این دو روش در چیست؟

در روش تدریس فعال، شاگرد نقش اصلی را به عهده دارد.

اما در روش تدریس منفعل(سنتی)،  این معلم است که در تدریس نقش پررنگی دارد.

  • همه ي ما علاقه مند هستيم كه براي دانش آموزان مان فضايي آموزشي درست كنيم كه تجارب يادگيري آنها غني شود
    و از آن ها دانش آموزي علاقه مند بسازيم و در آن ها ايجاد انگيزه كنيم.
  • همۀ ما دوست داريم كه دانش آموزان ميل زيادي به يادگيري داشته باشند
    و يادگيري موجب پر بار شدن و مسئوليت پذيري و خلق دانش در آن ها شود .

 اين زماني بر آورده مي شود كه دانش آموزان درگير يادگيري باشند
و دانش را پردازش كنند نه اين كه فقط اطلاعات را شنيده و يا حفظ كنند .

آن ها بايد بتوانند با آگاهي راه حل يا راه حل هايي براي حل مسأله ها بيابند.

  • در يك كلاس سنتي دانش آموز تشويق مي شود كه به درس گوش فرا دهد
    و با گوش دادن ياد بگيرد اما حفظ كردن حقايق هيچ گاه موجب يادگيري نمي شود.
  • در روش هاي فعال معلم به دانش آموز نشان مي دهد كه اشتباه و انجام راه هاي غلط امري عاديست
    و دانش آموز تشويق مي شود كه دوباره سعي كند و علت رسيدن به جواب هاي نادرست را پيدا كند.

برگرفته ازتحقيقات آموزشي ساری

نکتۀ دیگر در تئوری شاگردمحور؛

  • نقش فعال او در پروسه یادگیری است. این دیدگاه برای نخستین بار در تاریخ آموزش، انسان را یادگیرنده ای فعال می داند که به خلق معنا می پردازد.
  • سابقا کودک موجودی منفعل تعریف می شد که برای یاد گرفتن باید ساکت و بی حرکت می نشست و به سخنان معلم گوش می سپرد اما در این دیدگاه، دانش آموز به صورت فعال در آنچه می آموزد و آنچه می خواهد بیاموزد نقش ایفا می کند؛ به طور فعال به تحقیق و پژوهش و پرسش گری می پردازد و معنا را در ذهن خود می سازد.

 بنابراین در این دیدگاه، معنا، مفهومی فردی و منحصر به فرد پیدا می کند چرا که هر مفهومی در ساختار ذهن هر کس، معنا و ساختی متفاوت دارد که با دیگران فرق دارد.

همین نکته، وجه تمایز این نظریه به سایر نظریات ماقبل خود است که یادگیرنده در مرکز فرایند آموزش قرار می گیرد و برنامه آموزشی هر کس باید مبتنی بر خصوصیات منحصر به فرد او تعریف شود.

آزادی، در این نظریه نقشی اساسی ایفا می کند.

 انسان آزاد، انسانی است که به خلق معنا می پردازد و بدون دستور گرفتن از مراجع قدرت (در اینجا معلم، یا کتاب درسی) به طور آزادانه به جستجوی حقیقت و خلق معنا تشویق می شود و آموزش نباید ابزاری برای به اسارت گرفتن و محدود کردن آزادی انسان شود.

این میل و نیاز به آزادی از همان کودکی در آدمی وجود دارد و باید تا پایان عمر محترم شمرده شود.

ماهیت دانش و روش های اکتساب آن؛

  • دانش در نظریه شاگرد محور، ماهیتی شخصی دارد.
  • دانش چیزی نیست که وجودی مجرد داشته و از معلم به شاگرد انتقال پیدا کند.
  • در این نظریه دانش نه اکتسابی بلکه ساختنی است.

این ذهن انسان است که با توجه به خصوصیات منحصر به فرد خود و داستان زندگی هر کس، معنایی به واقعیت می بخشد و حقیقت را بر اساس ساختار های ذهنیش به طور شخصی می سازد.

بنابراین ممکن است درک و برداشت هر فرد از پدیده ای واحد، متفاوت باشد و این مسأله تفاوت دیدگاه و تفاوت برداشت در انسان ها را از موضوعات واحد توضیح می دهد. 

از همین روست که؛
  • معلم در این نظریه، از جایگاه منبع علم و دانش بودن، پائین می آید و همراه و هم سطح با یاد گیرنده به محرک ذهنی او و تسهیل گر یادگیری تبدیل می شود.
  • معلم دیگر مرجع دانش نیست بلکه راهنمای کسب دانش است.
  • معلم کسی است که محیطی غنی را به فراخور نیاز دانشجو فراهم می کند.
  • معلم تسهیل گر اکتساب و ساخت دانش فردی است.
  • پس آموزش فرایندی دوطرفه است که هم معلم و هم شاگرد با درگیر شدن ذهنی و عاطفی با مسائل و موضوعات، به رشد و درک یکدیگر کمک می کنند.

برگرفته از مروری بر تئوری آموزشی دانش آموز محور

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

به بالای صفحه بردن