(بخش ششم)
هدف ما در روش تدریس فعال(دانش آموزمحور)؛
عبور از روش تدریس منفعل ومعلم مدار به سوی روش تدریس فعال ودانش آموزمدار است.
سال هاست که تمامی مدارس کشور روش تدریس منفعل ومعلم مدار را الگوی آموزش خود قرار داده اند.
اما نتایج به دست آمده گواه این است که این روش نتوانسته است دانش آموزان را به سوی محیط آموزشی جذب کند.
دانش آموزان مدرک گرا شده وپس از اتمام دورۀ آموزشی در اجتماع ناکارآمد می باشند.
در نتیجه جامعه مملو می شود از نیروهای کار تحصیل کرده اما غیرمتخصص واین یعنی انحطاط.
با وجود این شدت از پیامدهای منفی، بعضی از دبیران ومدارس هم چنان بر شیوه های سنتی خود پافشاری می کنند
واما عدۀ محدودی قدم های کوچکی را در تغییر اسلوب آموزشی خود برداشته اند تا بتوانند مؤثرتر در این عرصه ظهور کنند.
به نظر می آید دیگر وقت آن رسیده که شیوه های آموزش سنتی ومعلم محور را به دلیل نتایج منفی آن کنار گذاشته ومسیر جدیدی را آغاز کنیم.
این تصمیم می تواند نقطۀ عطفی در سیستم آموزشی کشور باشد.
با اتخاذ راه های جدید وموفقی چون روش تدریس فعال(دانش آموز محور)
می توان سیستم آموزشی را به بهترین شکل ممکن از این رکود وسکونی که در آن واقع است نجات داد.
برای درک بهتر موضوع مورد بحث، بهتر است به ذکر تفاوت های این دو اسلوب آموزشی بپردازیم.
تفاوت یادگیری منفعل وفعال
یکی از صاحب نظران عرصۀ تعلیم وتربیت در ارتباط با یادگیری انفعالی ومعلم محور گفته است که؛
یادگیری انفعالی، یادگیری شبیه به مدل بانکی است.
دانش آموز طی یک نوبت به تدریج مطالب را در ذهن خود ذخیره می کند وهمان ها را در امتحان پس می دهد.
بنابراین بهترین برنامه به کسی داده می شود که امانت های سپرده شده به صندوق حافظه را به طور کامل وبدون نقصان پس بدهد.
معلم نوگرا ونو اندیش فقط بر حافظۀ طوطی وار شاگردان متکی نمی باشد. بلکه او بر یادگیری پایدار در فراگیران اصرار دارد.
یادگیری فعال آن نوع یادگیری است که دانش آموز خود در تولید مفهوم مشارکت دارد.
در مقابل، یادگیری انفعالی قرار دادن دانش آموز در مقابل مفاهیم آماده واز پیش تولید شده ای است که انتظار می رود آن ها را حفظ کند.
در یادگیری فعال موضوع مهم آموختن مطالب همراه با درک وفهم آن ها است.
این نوع آموختن تنها از راه درگیر شدن مستقیم با موضوع وکسب تجربۀ دست اول حاصل می شود.
اما در یادگیری انفعالی، تأکید بر خواندن مطالب وحفظ کردن آن هاست.
برگرفته از تدریس پویا ودانش آموز محور
حال گفتنی است؛
- همین شیوۀ آموزشی یعنی حفظ مطالب می تواند بیشترین آسیب را به نظام آموزشی کشور وارد کند.
چراکه با دانش آموز به مانند یک ابزار برخورد می شود که باید اطلاعاتی را به صورت کوتاه مدت در خود ذخیره کرده و با اتمام سال آن ها را نیز به دست فراموشی بسپارد.
- در صورتی که چالش نباید صرفا انتقال اطلاعات باشد، ما باید بتوانیم تفکر دانش آموزانمان را با مشارکت در امر آموزش رشد داده و با ارتقاء قدرت تجزیه وتحلیل در آن ها،
این قابلیت را به آن ها بدهیم که صاحب اندیشه گردند وبا گسترش ظرفیت های وجودی شان استعدادهای آن ها را شکوفا سازیم. - ما باید بتوانیم با درگیر کردن دانش آموزان در آموزش، به گونه ای ذهن آن ها را رشد دهیم،
که نه تنها قدرت تحلیل مطالب کتب درسی خود را داشته باشند بلکه بتوانند متون مشابه آن ها را نیز درک کنند. - نباید آن ها را در چهارچوب کتاب درسی حبس کرد، بلکه باید با کاربرد شیوه های نوین تدریس،
کتاب های درسی آیینه ای برای درک متون مشابه وهم سطح آن گردد. - لازمۀ دستیابی به همۀ این بایدها تنها در روش تدریس فعال ودانش آموزمدار خلاصه می شود.
تفاوت کلاس معلم مداری وکلاس دانش آموز مداری
- در تعریف کلاس معلم مداری می توان گفت که در یک چنین کلاسی تمام تصمیمات توسط معلم گرفته می شود:
- اوست که تصمیم می گیرد چه موضوعی را آموزش دهد و چگونه آموزش دهد.
- در این میان دانش آموزان در انتخاب موضوع و روش تدریس و بالاخره در طرح و اجرای برنامه و گرداندن کلاس نقشی ندارند.
- در یک چنین کلاسی نیازهای دانش آموزان مورد نظر نیست و آنها اصولا کمتر احساس موجودیت می کنند.
- آن چه بیشتر مورد نظر است موادی است که تدریس می شود.
- بنابراین اگر دانش آموزان مواد مورد نظر را آموختند، هدف آموزشی تأمین شده است.
- در چنین سیستمی کمتر به مسائل روانی، اجتماعی و عاطفی دانش آموزان توجه می شود.
- رضایت خاطر آنها مورد نظر نیست و آنها اغلب دچار سرخوردگی و ناراحتی می شوند.
بُرادی می گوید:
در این سیستم دانش آموزان مطالبی را می آموزند و زود هم فراموش می کنند،
زیرا برای آنها و معلمان هدف فقط گذراندن امتحان است و دانش آموز قادر نیست آموخته های خود را در زندگی روزمره به کار ببرد.
در سیستم دانش آموزمداری نیازهای دانش آموزان در درجه ی اول اهمیت است و آن ها در طرح و اجرای برنامه فعالانه سهیم هستند.
اجرای چنین روشی به آن معنی نیست که مسئولیت کلیه ی امور با دانش آموز باشد؛
بلکه او در این میان نقشی فعال دارد و بیشتر مواد و نکته هایی را می آموزد که با نیاز هایش هماهنگ است،
احساس مسئولیت بیشتری می نماید و رضایت خاطر بیشتری به دست می آورد.
چنین دانش آموزی در هنگام موفقیت، خود را مسئول می داند نه معلم را.
در این سیستم دانس آموز هدف است. بنابراین تمام جنبه های روانی، اجتماعی و بالاخره کل شخصیت فراگیر مهم است.
دانش آموز مطالب را برای گرفتن نمره و امتحان دادن نمی آموزد،
بلکه او کاربرد معلومات خود را می داند و به هنگام مواجهه با مشکلات توانایی حل آن ها را دارد.
خصوصاً که معلم همیشه به علل و چگونگی رفتار دانش آموزان توجه دارد و هیچگاه رفتار آن ها را نادیده نمی انگارد،
زیرا برنامه در جهت فهم و درک فراگیر و سوق دادن او به سوی خود شکوفایی است.
در چنین کلاسی تنها معلم نیست که با تک تک دانش آموزان ارتباط دارد، بلکه دانش آموزان همه با هم و با معلم در ارتباط هستند.
سیستم دانش آموز محوری؛
تازه ترین سیستم کلاس داری است وچگونگی این ارتباط و اتمسفر کلاس در پیشرفت و رضایت خاطر معلم و دانش آموز تأثیر زیادی دارد.
چنانچه ارتباط اعضای کلاس عمیق و براساس احترام و مطالعه محبت متقابل باشد،
نگرش ها، ارزش ها و مهارت های اجتماعی جدیدی می آموزند و اشکالات رفتاری آنها اصلاح خواهد شد.
دانش آموزان مدرسه ی دانش آموز مداری احساسات منفی و نقاط ضعف خود را بهتر قبول می کردند،
از نقش های اجتماعی و جنسی خود آگاهی بیشتری داشتند و تصوراتی که از خودشان داشتند متفاوت تر بود.
دانش آموزان مدرسه ی معلم مداری که با سیستم سنتی تربیت شده بودند،
تصوراتی که از نقش خود داشتند بیشتر سنتی و غیر شخصی بود و آنها به آینده بیشتر توجه داشتند و نگران آن بودند.
حتی گروهی از دانش آموزان مدرسه ی سنتی که از هوش بالا نیز برخوردار بودند باز تمایل و یا توانایی نداشتند که در مورد خودشان صحبت کنند.
برگرفته از “کلاس معلم محوری ودانش آموزمحوری”
کلاس دانش آموزمدار نه تنها می تواند نیازهای امروز دانش آموز را برطرف کند وکلاس های درس را از رکود درآورده وشکوفا کرده وجنبۀ پرورشی در نظام آموزش وپرورش را نیز تقویت کند،
بلکه آیندۀ اجتماع را از جهات گوناگونی تضمین می کند چون؛
- تربیت نیروی انسانی خلاق وکارآمد که همواره مسیر جدیدی را خلق می کند وصرفا الگوپذیر ومقلد نیست،
چرا که تمام تلاش دوران مدرسه منوط به تربیت یک دانش آموز صاحب نظر بوده نه تربیت یک ماشین ثبت اطلاعات وخروج آن به همان شکل اولیه - افزایش مسئولیت پذیری به دلیل نهادینه سازی این امر در دانش آموزان به واسطۀ کارهای مشارکتی
- افزایش قدرت تعامل وهماهنگی در محیط کاری به دلیل آموزش های دوران مدرسه در قالب گروه های دانش آموزشی
- اعطای هویت وشخصیت به دانش آموز به دلیل تغییر ساختار کلاس از معلم مداری به دانش آموزمداری
وتقویت اعتماد به نفس وخودباوری وشکل گیری شخصیتی باهویت از همان دوران کودکی