نشست خلاقیت و کارآفرینی با حضور دکتر محسن بهارلو

• موضوع نشست: «خلاقیت وکارآفرینی»
• سخنران: دکتر محسن بهارلو، معاونت توسعۀ مدیریت وپیشتیبانی آموزش وپرورش شهرتهران
• زمان: ۷ اردیبهشت ۹۸

علوم انسانی در کشور ما بیش از این‌ها به توجه وحمایت نیاز دارد؛ ولی دراین میان از پاشنۀ آشیل علوم انسانی نباید غافل شد. پاشنۀ آشیل آن بدین قرار است: پژوهش‌های علوم انسانی بیش از آنکه «بومی و کاربردی» باشند، نوعی «نسخه‌برداری» هستند ودر بستر جامعه، علم ودانش خلق نمی‌کنند. در چنین شرایطی علوم مختلف وجه انتزاعی پیدا کرده وکارکرد خود را از دست می‌دهند.

پژوهش‌های علوم انسانی باید برگرفته از داده‌های حقیقی وواقعیات اجتماعی باشد تا افراد وسازمان‌های گوناگون بتوانند از داده‌های دقیق در مطالعات پژوهشی استفاده نمایند. در الگوهای آموزشی بسترهای مطالعاتی با یک‌دیگر متفاوت‌اند. الگوهای آموزشی یک جامعه باید با عقاید وفرهنگ حاکم بر آن، محتوا وفضای آموزشی، درون‌‌‌مایۀ فکری معلمان و… هم‌سو وهماهنگ باشند وبعضاً جرح وتعدیل شوند.

همین امر لزوم پویایی علوم انسانی را نشان می‌دهد. درعصر امروز با ورود فناوری‌های نوین وتکنولوژی‌های جدید، فاصلۀ بین نسل‌ها کاهش یافته وممکن است دو نفر با ۵ سال فاصلۀ سنی از بینش بسیار متفاوتی برخوردار باشند.

حال شما تصور کنید که قرار باشد در نظام آموزش وپرورش الگوی آموزشی ۵۰ سال قبل را برای دانش‌آموزان امروز پیاده‌سازی کنیم. چنین الگوی تاریخ‌مصرف‌گذشته‌ای برای دانش‌آموزان ناکارآمد خواهد بود، پس لازم است که با درنظرگرفتن متغیرهای تأثیرگذار، الگوی آموزشی به‌روزرسانی شود. در کارآفرینی نیز وضع از همین قرار است؛ چراکه کارآفرینی محور فرصت است وفرصت از تغییر می‌آید، اگر تغییری رخ ندهد، فرصت ایجاد نمی‌شود. بنابراین براساس پژوهش‌های صورت گرفته، فرصت مهیا می‌شود و فرصت‌ها از ما می‌خواهند که تغییر کنیم.

با این مقدمه می‌خواهم بگویم که پژوهش‌های علوم انسانی در جامعۀ علمی ما «فرصت»‌ ایجاد نمی‌کند وعموماً کلیشه‌ای بیش نیستند. برحسب تجربه می‌گویم که بسیاری از پژوهش‌های دانش‌آموزان ودانشجویان ما ساختگی هستند وپژوهش ساختگی هم نمی‌تواند فرصت مناسب فراهم آورد.

همچنین خدمات وصنعت باید در یک راستا قرار بگیرند وبخش خدمات صنعت را تکمیل نماید؛ این در حالی ‌است که در کشور ما گاهی نه تنها این دو در راستای هم قرار نمی‌گیرند بلکه اگر آن خدمت حذف شود، بهینه‌تر وعاقلانه‌تر است. به طور نمونه، خیلی از واسطه‌‌گری‌ها وشاغلان حوزۀ خدمات بیش از نیاز بازار ومازاد هستند، پس نبود آن‌ها بهتر از بودن‌شان است.

با این اوصاف، به نظرمن ایراد ما از آنجاست که یا دانایی ما کافی نیست یا توانایی ما. ضروری است علم ومهارتی را که در مدرسه ودانشگاه به دانش‌آموزان ودانشجویان می‌آموزیم بررسی نماییم وتبیین کنیم که آیا این دانایی با خود کارآفرینی به همراه می‌آورد وآیا در بستر جامعه کاربرد پیدا می‎کند یا خیر؟ وآیا فرد با فراگرفتن دانش‌ها ومهارت‌ها می‌تواند به چاره‌جویی وایده‌یابی دست یابد؟

از یک سوی بخش دولتی هم بیش از این نمی‌تواند توسعه پیداکند. رقم بودجه هم بیش از این افزایش نمی‌یابد. پس باید اقتصاد گسترش یابد. از سوی دیگر عصرحاضر عصر ابرقهرمان‌ها نیست که یک نفر تمام مشکلات را حل کند و یک نفر از چندین علم آگاه باشد پس کارآفرینی باید به بستر جامعه کشیده ‌شود وافراد زیادی را درگیر کند.

از دیگر مشکلات ما در این حوزه، عدم‌ شناخت دانش‌آموزان است. تفکرات قالبی وکلیشه‌ای در رابطه با دانش‌آموزان مانع از پیشرفت است. من همواره از همکاران‌مان در مدارس غیردولتی خواسته‌ام که خلاقیت به خرج دهند ونسخۀ کپی‌شدۀ مدارس دولتی نباشند ودر شناخت دانش‌آموزان وعلاقه‌مندی‌های آن‌ها حرفی نو بزنند.

اگر قرارباشد همان رویکرد مدارس دولتی را مدارس غیردولتی هم تکرار کنند، نه تنها خانواده‌های مطلع وآگاه جذب نخواهند شد بلکه دانش‌آموزان نیز دچار رخوت آموزشی می‌شوند. ولی اگر خلاقیت را چاشنی کار خود کنند ودانش‌آموزان را در مسیر شناخت استعدادها ومهارت‌های خود یاری رسانند، حتی می‌‌توانند پیشروی بخش دولتی باشند.

به عبارت دیگر اگر دانش‌آموزان نسبت به دانش ومهارت خود شناخت پیدا کنند، فرصت‌ها ومحدودیت‌ها را بشناسند وراه‌حل برون رفت از محدودیت‌ها واستفاده از فرصت‌ها ‌را بیاموزند،«خلاقیت وابتکار» حاصل می‌شود.

در پایان خاطرنشان می‌کنم که لازم است بین نهادها ومراکزی که درحوزۀ علوم انسانی فعالیت وایده‌پردازی می‌کنند تعامل صورت بگیرد تا زمینۀ همکاری متقابل به وجود آید وبتوانیم از دور باطل خارج شویم؛ چراکه معتقدیم علوم انسانی زیربنای توسعه است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

به بالای صفحه بردن