در علم و دانش خبری از پول نیست؛

مصاحبه با جلال الدین افضل

  • لطفا رشته تحصیلی دبیرستان و دانشگاه خود را معرفی بفرمایید

من در دبیرستان ریاضی فیزیک خواندم. یک دوره‌ی ناتمام فیزیک را در دانشگاه تهران سپری کردم و فوق‌دیپلم معادل فیزیک گرفتم. فیزیک را رها کردم. در کنکور هنر شرکت کردم و مدرک کارشناسی‌ام را در رشته‌ي مرمت آثار تاریخی از دانشگاه هنر اصفهان گرفتم. کارشناسی ارشد را در رشته‌ی ادیان و عرفان تطبیقی در دانشگاه کاشان پشت سر گذاشتم و هم‌اکنون دانشجوی دکتری همین رشته در همان دانشگاه هستم.

  • رزومه شما نشان می‌دهد که در برهه ای از زمان تغییر رشته داده‌اید و وارد حوزه علوم انسانی شده‌اید. چطور شد به فعالیت‌، مطالعه و پژوهش در حوزه علوم‌انسانی علاقه‌مند شدید؟

من از دوران دبیرستان به ادبیات علاقه‌ی زیادی داشتم و اگر در آن سال‌ها دبیرستان ما در نجف آبادِ اصفهان رشته‌ی علوم انسانی داشت، قطعاً ریاضی فیزیک نمی‌خواندم. البته من به ریاضیات و فیزیک هم علاقه بسیاری داشته و دارم و هنوز مطالعات پراکنده‌ای در شاخه‌های مختلف فیزیک و ریاضی دارم. ولی تغییر رشته دادم چون در دوره‌ای حس کردم در علوم پایه آزادی عمل دانشجویان برای فکرکردن و خلاقیت به‌خرج‌دادن سلب می‌شود. من هم همیشه ترجیح ‌داده‌ام مستقل کار کنم. به همین دلیل تصمیم گرفتم علایق دیگرم را، که مخصوصاً حوزه‌ی ادیان و اسطوره‌شناسی و زبان‌شناسی بود، پی بگیرم.

  • برای مخاطبان ما جذاب خواهد بود اگر بفرمایید در حال حاضر در حوزه علوم انسانی چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهید؟

بیشتر کارهای من در حوزه‌ی اسطوره‌شناسی و مطالعات تطبیقی ادیان است. پژوهش‌های زبانی جسته‌گریخته‌ای هم انجام می‌دهم و با زبان‌های عربی، انگلیسی و فرانسوی هم تا حدود نسبتاً زیادی آشنایی دارم. از نظر شغلی هم بیشتر درس‌های ادیانی و زبانیِ را تدریس می‌کنم.

  • شما بیشتر از فعالیت و اشتغال در حوزه علوم انسانی احساس لذت می‌کنید یا با فعالیت در حوزه‌های دیگر؟

من در حوزه‌ی دیگری کار نمی کنم که بتوانم مقایسه کنم، ولی بعید می‌دانم چیزی برای من بیشتر از شروع و به انجام رساندن یک پژوهش آکادمیک لذت‌بخش باشد.

  • به نظر شما چه دیدگاهی نسبت به رشته‌های علوم انسانی در ایران وجود دارد؟

ایده‌ای ندارم.

  • باور عمومی بر این است که «در علوم انسانی خبری از پول نیست»، شما فرصت شغلی در حوزه علوم انسانی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

باور من به باور عمومی بسیار نزدیک است، البته با یک تغییر کوچک در عبارت شما؛ «در علوم، خبری از پول نیست!»

  • به عقیده شما آیا فرصت کارآفرینی در حوزه علوم انسانی در مقایسه با دیگر علوم مهیا است؟

پاسخ این سؤال ادامه‌ی پاسخ سؤال قبل است. من معتقدم کلاً علم ربطی به کارآفرینی ندارد. کارآفرینی مربوط به صنعت و تکنولوژی است و علم مربوط به دانشگاه. نه فقط علوم انسانی که علوم پایه و تجربی هم همینطور هستند. شاید بتوانم اینطور توضیح دهم که یک کارآفرین موفق و ثروت‌ساز باید ویژگی‌ها و ابزارهایی داشته باشد و علم (چه از علوم انسانی باشد و چه از علوم پایه و تجربی) فقط ممکن است یکی از این ابزارها باشد.

  • از آنجایی که «زیربنای توسعه هر کشور» وابسته به علوم انسانی است، شما چه پیشنهادی برای سوق دادن دانش‌آموزان برتر و نخبه به سمت رشته‌های گوناگون علوم انسانی دارید؟

من معتقدم به‌هیچ‌وجه نباید دانش‌آموزان را، چه نخبه و چه غیرنخبه، نه برای ورود به علوم انسانی و نه هیچ رشته‌ی دیگری، مجبور ساخت. ورود به علوم انسانی به شناخت و پختگی نیاز دارد و معمولاً دانش‌آموزان در سنی نیستند که چنین شناختی داشته باشند. البته این فقط مربوط به علوم انسانی نیست؛ در مورد بسیاری از رشته‌های دانشگاهی دیگر هم همین‌طور است.

احتمالاً بیشتر ‌دانش‌آموزان درک درستی از دانشگاه و رشته‌های دانشگاهی ندارند، به‌جز رشته‌های پزشکی و دندان‌پزشکی و تا اندازه‌ای حقوق که تا حدودی فضای آن‌ها مشخص است (یعنی می‌دانند پس از گذراندن یک دوره‌ی مشخص مجوز خواهند داشت که مغازه‌ی پزشکی یا دندان‌پزشکی یا وکالت یا ثبت سند باز کنند و باید کار کنند و تبلیغ کنند و مشتری پیدا کنند تا پولدار شوند!). دو سه‌ سالی باید از تحصیل دانشگاهی بگذرد و بچه‌ها با رشته‌ها و دانشجوهای دیگر تعامل کنند، تا تازه بفهمند به چه رشته‌ای علاقه دارند و در چه چیزی توانایی و استعدادشان بیشتر است.

  • اگر به عقب بازگردید همچنان حوزه علوم انسانی را برای تحصیل انتخاب می‌کنید؟

شاید نه. شاید دانشگاه بهتری را برای تحصیل فیزیک انتخاب کنم! همانطور که گفتم علوم انسانی پختگی زیادی می‌خواهد و معتقدم برای موفقیت در یک رشته‌ی علوم انسانی حدّاقل باید در یک رشته‌ی دیگر تحصیل کرد و حداقل لیسانس گرفت.

  • به فرزند یا نوه‌های خودتان چگونه علوم انسانی را معرفی می‌کنید و آیا آن‌ها را به سمت رشته‎‌های گوناگون علوم انسانی جهت می‌دهید؟

وقتی به‌نظر من هیچ دانش‌آموزی را نباید به سمت رشته‌ی خاصی سوق داد، قطعاً در مورد فرزند خودم هم چنین نظری دارم. معتقدم کودک برای موفق‌شدن در هر چیزی باید مهارت‌های زبانی و ریاضیاتی داشته باشد. من فضا را برای یادگیری این مهارت‌ها مهیا می‌کنم؛ آن‌چه او انتخاب خواهد کرد به من مربوط نیست!

  • چه عواملی باعث شده که از رشته تحصیلی خود احساس رضایت یا نارضایتی داشته باشید؟

مهمرین عامل همان آزادی عمل در کار پژوهشی است و در مرتبه‌ی بعد، احساس خرسندی از طرح سؤال و تلاش برای رسیدن به پاسخ است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

به بالای صفحه بردن