مصاحبه با جلال کریمیان
-
لطفا رشته تحصیلی دبیرستان و دانشگاه خود را معرفی بفرمایید
من در دبیرستان رشته ریاضی خواندم و پس از اخذ مدرک دیپلم در کنکور علومانسانی شرکت کردم و در دانشگاه تهران در رشتۀ مورد علاقهام، علوم ارتباطات، تحصیل نمودم و پس از آن برای مقطع کارشناسی ارشد در رشتۀ فلسفه غرب دانشگاه شهید بهشتی مشغول به تحصیل شدم و در حال حاضر نیز برای رسالۀ دکتریام در همین رشته پژوهش میکنم.
-
رزومۀ شما نشان میدهد که در برههای از زمان تغییر رشته دادهاید و وارد حوزۀ علومانسانی شدهاید. علت تغییر رشته خود را توضیح دهید؟
برای من در دوران دبیرستان این سوال پیش آمد که من در آینده قرار است در چه شغلی به فعالیت بپردازم. بسیاری از حرفهها و مشاغل را تصور میکردم و با علایق و استعدادهای خود میسنجیدم ولی مشاغل مربوط به علومانسانی در مقایسهها و سنجشهای من نبود. چراکه فضای حاکم بر مدارس به گونهای بود که دانشآموزان نخبه را به سمت ریاضی و تجربی سوق میدادند و نسبت به علومانسانی نگاهی منفی وجود داشت.
به عبارت بهتر جو آن زمان، جو انتخاب بین رشتهها نبود و رقابت تنها بین ریاضی و تجربی بود. در همین زمان من برای نخستین بار با افرادی آشنا شدم که نگاهم به علومانسانی را وسعت بخشیدند و من را با دنیای جدیدی آشنا ساختند.
در اثر این اتفاق من برای اولین بار به علومانسانی و مشاغل آن بیشتر فکر کردم که نهایتا برای آیندۀ شغلی خود علومانسانی را بیشتر پسندیدم و به این اعتقاد رسیدم که آدمی به هر رشته و حوزهای علاقۀ وافر داشته باشد و با پشتکار قدم بردارد میتواند در آن حوزه به درآمد مکفی دست یابد.
-
برای مخاطبان ما جذاب خواهد بود اگر بفرمایید در حال حاضر در حوزه علوم انسانی چه فعالیتهایی انجام میدهید؟
در حال حاضر در حیطۀ «عدالت آموزشی» و سیاست گذاری آموزشوپرورش مشغول به کار هستم و همچنین به شکل عملی هم به کار آموزش در مقام معلم و استاد دانشگاه مشغول هستم. در دبیرستان فلسفه و جامعه شناسی آموزش میدهم و در دانشگاه نیز فلسفه علم و فلسفه روانشناسی و… تدریس میکنم.
-
شما با توجه به باورهای کنونی در رابطه با علومانسانی خطاب به دانشآموزان چه توصیهای دارید؟
افراد زمانیکه به سن نوجوانی میرسند در موقعیت انتخاب رشته قرار میگیرند، ولی ما با توجه به ضعفهایی که در نظام آموزشوپروش شاهد آن هستیم دانشآموزانِ جدی پرورش نمیدهیم و متعاقبا دانشآموزان ما نمیدانند که اگر در این سن انتخاب موفقی داشتهباشند و به علایق و استعدادهای خود اهمیت دهند، در آینده به موفقیت و رضایت خواهند رسید. در مدارس نیز معلمان بسیار محدودی هستند که نسبت به رشتههای علومانسانی دانشآموزان را آگاه میکنند و فراتر از درسهای کتاب بینش گستردهای ارائه میدهند.
پس در این میان وظیفۀ ما است که دانشآموزان را با پرسشهای بنیادین مواجه کنیم و بستر آشنایی آنها با علومانسانی را مهیا کنیم. از طرف دیگر خود دانشآموزان نیز به این پرسش مهم فکر کنند که چرا جامعه به علومانسانی توجه درخوری نشان نمیدهد؟ این به دلیل تاریخی است که ملت ما پشت سر گذاشته است.
در جامعۀ ما از دیرباز از افراد خواسته نشده که در ساخت و ارتقای جامعه مشارکت کنند و چون آرا و ایدههای ملت نادیده گرفته شدهف آنها نیز به تفکرورزی عادت نکردهاند. از همین روی ساخت غیر دموکراتیک جامعۀ ما بازمیگردد به عدم اهتمام به تفکرورزی.
علاوه بر موارد گفته شده افکار عمومی نیز رغبتی به علومانسانی ندارد.
خود من به یاد میآورم روزی که در خانواده اعلام کردم که میخواهم وارد حوزۀ علومانسانی شوم یکی از پسرعموهایم که پزشکی خواندهبود به من اصرار میکرد که تو میتوانی در دانشگاه، ریاضی را ادامه دهی و در کنار تحصیل در این رشته به طور هم زمان مطالعات آزاد در زمینۀ علومانسانی داشته باشی. در حالیکه چنین پنداشتی با ذات علومانسانی در تنافی است؛ این حوزه نیاز به مطالعاتِ گسترده و صرفِ وقت بسیار و گشتوگذار در جامعه و میان مردم دارد پس ایدۀ خوبی نیست که اگر به علوم انسانی علاقهمندید حین تحصیل در رشتۀ ریاضی و تجربی، مطالعۀ آزاد در علومانسانی داشته باشید.
خالی از لطف نیست اگر بگویم که از جمعیت ۱۶۰ نفرۀ ما در دبیرستان صرفا دو نفر به رشتۀ ریاضی و تجربی نرفتیم. یکی من بودم که علوم انسانی خواندم و دیگری دوستم که شاخۀ هنر را برای تحصیل انتخاب نمود.
با گذشت ۴ سال و اتمام دورۀ کارشناسی، بسیاری از دوستانی که رشتۀ ریاضی یا تجربی را برای تحصیل انتخاب نموده بودند، یا اظهار نارضایتی کردند یا تغییر رشته دادند و به علومانسانی و رشتۀ مورد علاقۀ خود وارد شدند.
-
باور عمومی بر این است که «در علوم انسانی خبری از پول نیست»، شما فرصت شغلی در حوزه علوم انسانی را چطور ارزیابی میکنید؟
در ابتدا من لازم میبینم به تمام دانشآموزان یادآوری کنم که قرار نیست تمام کسانیکه به دانشگاه راه مییابند، از طریق رشتۀ تحصیلی خود وارد بازار کار شوند، دانشآموز نباید آیندۀ خود را فقط در دانشگاه ببیند و تصور کند هر کسی به دانشگاه راه یافت لزوما شغل آن تضمین شده است. اما کسانیکه بسیار تلاشگر و باراده هستند، میتوانند پس از تحصیل نیز مرتبط با رشتۀ خود در شغل مناسبی مشغول به کار شوند.
من عقیده دارم که در حال حاضر تقاضا برای نیروهای علومانسانی بیش از دانشاموختگان ریاضی است و دوستان و هم کلاسیهای من در دانشگاه هم هرکدام در مشاغل مختلف و به عنوان یک متخصص علومانسانی شاغل هستند و هرگز از نظر مالی در مضیقه نیستند.
-
به عقیده شما آیا فرصت کارآفرینی در حوزه علوم انسانی در مقایسه با دیگر علوم مهیا است؟
در حال حاضر استارتاپهای بسیاری در ایران رشد یافتهاند که از جامعهشناسان و رواشناسان دعوت به همکاری میکنند که در مقام مشاور علومانسانی فعالیت کنند و جذب مشتری نمایند.
همچنین اگر تقاضای سازمانها و ادارات دولتی مبنی بر استخدام نیروهای علومانسانی و فرصتی که این نیروها برای نمایش اهمیت تخصص خود در جامعه دارند را فرصتی برای کارآفرینی بدانیم، میتوانم آیندۀ علومانسانی را روشن ببینم.
-
از آنجایی که «زیربنای توسعه هر کشور» وابسته به علوم انسانی است، شما چه پیشنهادی برای سوق دادن دانشآموزان برتر و نخبه به سمت رشتههای گوناگون علوم انسانی دارید؟
یکی از دلایلی که برخی از دانشآموزان با وجود علاقه به علومانسانی پا به این حوزه نمیگذارند، ترس است. ترس بعضا از روی نادانی است و فرد اگر در مورد آن موضوعِ مشخص اطلاعات و آگاهی کسب کند، ترسش نیز از بین خواهد رفت. دانشآموزانِ علاقهمند نیز اگر که با مطالعۀ کتاب و مصاحبه و گفتوگو با اندیشمندان علومانسانی نسبت به این حوزه شناخت پیدا کنند، بدون ترس و تردید به این حوزه وارد میشوند.
دانشآموزی که قرار است وارد حوزۀ علومانسانی شود باید خود را با مطالعات عمیق و طولانی عادت دهد و خود را از کتاب های درسی فراتر ببرد و به منابع اصلی و غنی دست پیداکند و در کارگاههای پربار در حوزۀ علومانسانی شرکت کنند، در این صورت ترس هیچ معنایی ندارد و دانشآموزان با اطمینان خاطر میتوانند پا به دنیای عمیق علومانسانی بگذارند. ورود افراد نخبه به این حوزه به بهبود هرچه بیشتری جامعه نیز کمک خواهد کرد و ایدههای نو این افراد در توسعۀ کشور تاثیرگذار است.
-
توصیۀ شما به دانشآموزان یا دانشجویانی که میخواهند به تازگی وارد حوزۀ علومانسانی شوند، چیست؟
توصیۀ من به دانشآموزان تازه وارد آن است که به عنوان داوطلب در موسسات اجتماعی مشغول به آموزش و کار شوند. در کشور ما مراکز گوناگونی حول محور کودکان کار، زنان بد سرپرست یا سرپرست خانوار و… فعالیت دارند که افراد میتوانند داوطلبانه در آنجا فعالیت کنند. این همکاری به آشنایی بیشتر دانشآموز با جامعه و مشکلات آن کمک میکند و دید وسیعتری به وی میبخشد.
توصیۀ دیگر من به دانشآموزان مطالعۀ رمانهای بزرگ ادبیات جهان و ایران و مشاهدۀ فیلمهای مفید است که نوعی تجربۀ زیسته به فرد میبخشد و ذهن پرسشگر دانشآموز را کنجکاوتر میکند. حضور در همایشهای علوم انسانی نیز میتواند مؤثر و راهگشا باشد.
-
اگر به عقب بازمیگشتم همچنان حوزۀ علومانسانی را برای تحصیل و کار انتخاب میکردید؟
اگر به عقب بازگردم شاید در انتخاب رشتۀ کارشناسی یک تغییر جزئی ایجاد کنم ولی در مجموع از ورود به این حوزه راضی هستم و مهمترین دلیل رضایتم، اثربخشی در جامعه و تفکر برای مسائل جامعه است. همین که در مسیری قرار گرفتهام که دغدغۀ جامعه و مردم را دارم و میتوانم در این راه مفید باشم برای من مسرتبخش است.
اتفاق خوبی که در این حیطه برای من افتاد حمایت از کودکان محروم از تحصیل است و حدود هفت هشت همراه با دوستانم در این زمینه فعالیت جدی انجام داده وهمچنان این راه را ادامه دادهام و همین یک اتفاق برای ورود من به علومانسانی کافی است، به علاوه اینکه در زمینۀ عدالت آموزشی نیز فعالیت علمی انجام میدهم که من را سرشار از رضایت میکند.