“من معجزهای را که از خداوند طلب میکردم، خودم در زندگیام رقم زدم”
«من ایمان دارم که زندگیام حد و مرزی ندارد. دلم می خواهد تو نیز، صرف نظر از دشواریهای زندگیت، چنین احساسی داشته باشی. ما همسفریم. در آغاز سفرمان، لطفا قدری درنگ کن و درباره تمامی محدودیتهایی فکر کن که بر زندگی خویش تحمیل کردهای و یا به دیگران اجازه دادهای بر زندگیت تحمیل کنند. اکنون به این بیندیش که رهایی از این محدودیتها چه حس و حالی دارد. زندگی تو چگونه می بود اگر همه چیز برایت ممکن می شد؟»
نوشتهای که در بالا خواندید از کتاب زندگی بی حد و مرز نوشتۀ نیک وی آچیچ است. نیک را حتما خیلی از شما میشناسید؛ او از زمان تولد بدون دست و پا متولد شد و در هشت سالگی به دلیل تمایز جسمی با دوستان و همکلاسیها و تمسخرهای هر روزه اقدام به خودکشی کرد. اما عشق به پدر و مادرش او را از این کار منصرف کرد.
نیک پس از گذشتن از این روزهای سخت بدون توجه به محدودیتها رؤیاهای خود را دنبال کرد و در بیست و یک سالگی در دو رشته مختلف فارغ التحصیل شد و در ادامه به خنرانی مشهور تبدیل شد که سخنرانیها و برنامههایش در سراسرجهان میلیونها مخاطب دارد.
نیک در شرایطی استثنایی با همت و ارادۀ خود توانست به موفقیتی استثنایی دست یابد. خیلی از ما در شرایط سخت جسمی و روحی نیک نیستیم ولی روز تا شب خود را با ناامیدی و تنبلی به سر میبریم.
داستان نیک و موفقیتهای غرورآمیز او را برای شما دوستِ کنکوری تعریف کردم تا برای چند دقیقه هم که شده به این ماجرا فکر کنید و بعد از آن محدودیتها و امکاناتتان برای رسیدن به موفقیت را به یاد آوریید و همانند نیک میر خود را بسازید.
هیچ کسی بیشتر از شما نمیتواند در مسیر موفقیت کمک رسانتان باشد؛ پس خودتـــــــــــــان محدودیتها و مزایا و امکاناتتان را درنظر بگیرد و متناسب با شرایط منحصر به خودتان برای موفقیت در امتحانات، کنکور، دانشگاه و… برنامهریزی کنید.