مصاحبه با مسعود ریاحی
اگر میخواهید روانشناسی یا مشاوره بخوانید، تنها گزینۀ پیشرو درمانگری در کلینیکها نیست. شما میتوانید با نگاهی روانشناختی به حوزههای گوناگون راه یابید و روانشناسی را به زندگی روزمره بیاورید؛
مسعود ریاحی از این قبیل مشاورانی است که میتواند الگوی مناسبی برای دانشآموزان یا دانشجویانی باشد که از مشاوره فقط درمانگری نمیخواهند و هدف خود را بر آگاهسازی حداکثری معطوف نمودهاند. از ایشان یادداشتها، گزارشها و نقدهای روانکاوانۀ بسیاری به چاپ رسیده که میتوان به «قرعهکشی و صنعتِ سیندرلایی، روزنامه ابتکار، ۱۳ خرداد ۹۷»، « حذف نام یا حذف آزمون ورود، روزنامۀ شهروند، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۶»، «سوگواری امن، به بهانۀ واکنشها به اتفاقاتی نظیر پلاسکو، معدن یورت و کشتی سانچی، ۲۵ دی۹۶» ، « روایت معنا باختگی و پل چمران اصفهان، روزنامه اعتماد، ۲۰ آبان ۹۶» و… اشاره نمود. در ادامه با نظرات ایشان در رابطه با علومانسانی بیشتر آشنا خواهیم شد؛
-
لطفا رشته تحصیلی دبیرستان و دانشگاه خود را معرفی بفرمایید
دبیرستان فنی، ولی دانشگاه مشاوره خواندم. به گمانم الان به مشاوره، روانشناسی ۲ میگویند. به عبارت دقیقتر کارشناسی عمران و کارشناسی ارشد مشاوره از دانشگاه تهران دارم.
-
برای مخاطبان ما جذاب خواهد بود اگر بفرمایید در حال حاضر در حوزه علوم انسانی چه فعالیتهایی انجام میدهید؟
همکاری مداوم با روزنامههای شرق، اعتماد، ابتکار، شهروند و مجلات گوناگون دارم. در حال حاضر هم بصورت پیوسته برای مجله تازه تاسیس «بهروان» که مجلهای است میان رشتهای، با تاکید بر حوزهی روانشناسی، مینویسم. همینطور در حال انجام چند پروژهی تحقیقاتی در حوزه روانشناسی برای سازمانهای مختلف هستم.
همچنین برگزاری کارگاههایی با محوریتِ نقد ادبی روانکاوانه و یا خوانشِ روانکاوانه از فیلم برای مدارس و … . علاوهبر این عضوِ انجمن اتیسم ایران و عضو تیم پژوهشی بازیدان هستم و چند سالیست که مشاور طرحهای علوم انسانی برای جشنوارۀ خوارزمی در مدارس دورۀ اول و دوم متوسطه هستم.
البته در این مدارس کارگاههای نویسندگی نیز برگزار میکنم که محوریتشان داستان کوتاه و رمان و شعر است. در کنار همهی اینها، تقریبا از سال ۸۷ یا ۸۸ بصورت جدی نوشتن داستان کوتاه را شروع کردم که خیلی از این داستانها در جشنوارههای مختلف داستانی مثل صادق هدایت، بهاران، زاینده رود، آکادمی گردون و همچنین جشنوارههای دانشجویی، برگزیده شدند و حالا بعد از گذشت این ده سال، دو مجموعه داستان در دست انتشار دارم که یکیشان با محوریتِ جنگ است و دیگری داستانهایی است که تقریبا از سال ۸۸ به بعد نوشتهام.
-
شما بیشتر از فعالیت و اشتغال در حوزه علوم انسانی احساس لذت میکنید یا با فعالیت در حوزههای دیگر؟
علوم انسانی و هنر از علایق اصلی و دغدغههای همیشگیام بوده و هست همچنان. به گمانم لذتاش یکسان است.
-
به نظر شما چه دیدگاهی نسبت به رشتههای علوم انسانی در ایران وجود دارد؟
مجبورم با واژهی «متاسفانه» به این سوال پاسخ بدهم. شاید بتوان گفت که نگاه دستگاههای دولتی و حکومتی، یک نگاه فنی زده بوده و هست. یادم میآید زمان مدرسه، کسانی به سمت رشتههای علوم انسانی راهنمایی میشدند که اصطلاحاً درسشان ضعیف بود، یا بهتر و بیتعارف بگویم؛ کسانی که چندان به آنان امیدی نبود برای موفقیت در کنکور. کنکوری که متمزکز بر رشتههای فنی بود و در درجه دوم، تجربیها.
خب بدیهیست این نگاه عجیب، خروجی خوبی نه در دانشگاه میدهد و نه در شغل و نه آیندهی علوم انسانی کشور. سیاستی که نخبگان را اکیداً به سمت رشتههای فنی سوق میداد – البته در حال حاضر به سمت رشتههای علوم تجربی- نتیجهاش شد یک انفجار دهشتناک از مهندسینی که اتفاقاً به دلیل تعداد زیادشان، تعداد کمی از آنها توانستند وارد بازار کار شوند که در مرحلۀ بعد منجر به مهاجرت تعداد بالایی از آنان به خارج از کشور شد.
گفتمانِ غالبِ جامعه هم همین بود؛ شرایط ارزش حول محور رشتههای فنی بود و حالا نیز رشتههای علوم تجربی، که احتمالا بزرگترین علتاش، گفتمانِ خودِ بازار است و سرمایه. گویا رشته تحصیلی فقط پلی است به سمت «پول»، نه چیزی فراتر از آن.
-
باور عمومی بر این است که «در علوم انسانی خبری از پول نیست»، شما فرصت شغلی در حوزه علوم انسانی را چطور ارزیابی میکنید؟
فکر میکنم اوضاع مالیِ شغلهای منتج از علوم انسانی رو به بهبود است. البته نه بدلیل تلاشِ دولت یا چیزی شبیه به آن. بلکه نفوذِ خودِ این رشتهها به درون مردم. مثلا روانشناسی و مشاوره در ده سال اخیر، بطور جدی به زندگی مردم نفوذ کردهاند.
بحث تربیت فرزند، ازدواج، مشکلاتِ زناشویی و … از جمله بحثهایی هستند که نگاهها به آنها تغییر کرده، مخصوصا در این ده سال. خب بدیهی است که این جدیتر گرفته شدن بعضی رشتهها، منتج به افزایش نیاز به آن شغل و همچنین افزایش درآمد شاغلین این حوزه میشود. البته رشتههای دیگری نیز هستند که گمان میکنم به لحاظ درآمدی، اوضاع بدی نداشته باشند، مخصوصا شغلهای مربوط به رشتهی حقوق. ولی بطور کلی، اگر شخصی بدنبال صرفا «پول درآوردن است»، در کشور ما، علوم انسانی در اولویت نبوده و نیست.
-
به عقیده شما آیا فرصت کارآفرینی در حوزه علوم انسانی در مقایسه با دیگر علوم مهیا است؟
قطعا بله. ما در کشورمان، اگر بیشتر به متخصصین حوزه علوم انسانی نیاز نداشته باشیم، قطعا کمتر نخواهیم داشت.
-
از آنجایی که «زیربنای توسعه هر کشور» وابسته به علوم انسانی است، شما چه پیشنهادی برای سوق دادن دانشآموزان برتر و نخبه به سمت رشتههای گوناگون علوم انسانی دارید؟
بدیهی است که خانوادهها و خود دانشآموزان، علاوه بر علاقه به این رشتهها، نیاز دارند که به آیندۀ شغلی و … این رشتهها نیز امید داشته باشند. آن هم در شرایط اقتصادی اسفبار فعلی. نمیشود صرفاً آرمانگرایانه نگاه کرد. ولی به عنوان پیشنهاد میتوانم بگویم که همین شرایطِ اسفبارِ اقتصادی و … ناشی از کمبودِ متخصصین علوم انسانی است. ناشی از عدم حضور حتی متخصصینِ کم تعدادِ فعلی در دستگاههای دولتی و حکومتی. به گمانم ما بیش از آنکه نیازمندِ نخبگانِ علوم تجربی و نظری باشیم، نیازمندِ اقتصاددان، جامعهشناس، روانشناس و دیگر متخصصین علوم انسانی هستیم.
-
اگر به عقب بازگردید همچنان حوزه علوم انسانی را برای تحصیل انتخاب میکنید؟
به احتمال خیلی قوی، بله.
-
به فرزند یا نوههای خودتان چگونه علوم انسانی را معرفی میکنید و آیا آنها را به سمت رشتههای گوناگون علوم انسانی جهت میدهید؟
احتمالا بعد از اینکه با شغلِ یک جراح آشنا شوند، توضیح میدهم که جراحی بدن توسط یک فرد انجام میشود و جراحی روان و جامعه و فرهنگ، توسط فردی دیگر که متخصص یکی از رشتههای علوم انسانی است.
-
چه عواملی باعث شده که از رشته تحصیلی خود احساس رضایت یا نارضایتی داشته باشید؟
رضایت که منتج از علاقه و دغدغه شخصی است و هدفی که در زندگی برای خودم تعیین کردهام. نارضایتی هم از شرایطی است که پیش از این در پاسخ به سوالاتتان گفتم؛ گفتمانِ غالبِ جامعه( تفکر فنیزده و … )