«۲۵فروردین مقارن با ۱۴آوریل، سالگرد درگذشت سیمون دوبوار فیلسوف و فمینیست فرانسوی»
سيمون دوبوار يكي از پرآوازهترين كساني بود كه در دهه ۷۰ از طريق كتابهاي علمي، رمان، مقاله و سخنراني در سمينارها و ارتباطات جمعي نظرياتي را پيرامون نقش و جايگاه زنان و فزایند تاريخي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي زنانگي مطرح نمود.
به بهانۀ درگذشت این نویسنده بزرگ و اکتیویستِ تأثیرگذار برآن شدیم که از زندگی و آراء او بنویسیم؛
پیش از پرداختن به زندگی دوبوار ضروری است که توضیح مختصر و مفیدی از مفهوم «فمینیسم» ارائه گردد:
فمینیست کیست؟
هر زن و مردی، چنانچه به قوانین مرد سالار و زنستیزانه اعتراض داشته باشد و در جهت برابری اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زن و مرد به مبارزه با نظام مردسالار بپردازد، «فمینیست» محسوب میشود.
فمینیسم برخلاف باور عمومی «ضد مرد» نیست، بلکه با نادیده گرفتن حقوق زنان مخالف است و میکوشد زنان را نسبت به حقوق فراموششدۀ خود آگاه سازد و به جامعۀ زنان «مهارت مطالبهگری» بیاموزد.
در بیانی مختصر میتوان گفت: فمینیسم تلاشی برای دستیابی به عدالت جنسیتی در جامعه است.
آيا سيمون دوبوار يك فمينيست بود؟
بسياري بر اين اعتقادند كه چون فمينيسم تئوري مرجعي نداشت و ابعاد علمي استثمار زن و تبعيض عليه زنان به صورت مكتوب كمتر مورد توجه قرار گرفته و در كتابها، رمانها و به خصوص كتاب «جنس دوم» سيمون دوبوار اين مطالب به صورت مختلف نوشته شده بود، فمينيستها اعتبار زيادي به او دادند و عدهاي هم معتقدند سيمون دوبوار از اين امر مطلع نبود و نهايتاً برخي نيزبر اين اعتقاد بودند كه سيمون دوبوار از فمينيستهاي دو آتشه است، تا آنجا که در بیشتر نشستهای علمی و سمینارهای حوزۀ زنان حضوري فعال داشت.
در سال ۱۹۷۲ آلیس شوارتز (Alice Schwarzer) با سیمون دوبوار که از سال ۱۹۶۸به عنوان مادر فمینیسم شناخته شد، در نشریهی “نوول ابزرواتور” مصاحبهی مشهوری به چاپ رساند که پس از انتشار به یک گفتوگوی تاریخی بدل گشت. در ادامه بخشی از این مصاحبه آوررده شده است:
آلیس شوارتسر: در مرحلهی فعلی کشمکشها نظر شما دربارهی کنار گذاشتن مردان از فعالیتهای جمعی زنان چیست، یعنی منشی که در میان اکثر فعالان این حوزه و همچنین در فرانسه باب شده؟
سیمون دوبوار: بله، من تا حد خاصی موافق حذف مردان از فعالیتهای زنان هستم. در اینجا مسئلهی اصلی مرحلهای است که در آن قرار داریم. دلایل بسیاری نیز برای این ادعا وجود دارد: در بسیاری از موارد باید در انتظار آن باشیم که مردان در قالب این گروهها نیز نتوانند از بازتابها و کنشهای مردانهی خود خودداری کنند. آنها می خواهند حرف بزنند و دستور بدهند. مسئله بسیار مهم این است که زنان در این گروهها با همسر یا دوستان مذکر خود یا کسانی که وابستگی بسیاری به آنها دارند، روبرو نشوند؛ زیرا در اصل مجبور خواهد بود خود را از وابستگی به آنها خلاص کنند…
آلیس شوارتسر: شما چه امکانات عینیای برای آزادی زنان میبینید؟ این امکانات بیشتر فردی هستند یا جمعی؟
سیمون دوبوار: به عنوان اولین گام زنان باید خارج از خانه کار کنند. در گام دوم باید در صورت امکان از ازدواج خودداری کنند؛ زیرا این کار برای آنان خطرناک است. اما آنچه برای استقلال واقعی آنها مهم به شمار میآید، داشتن شغل است. من این را به تمام زنانی که در این باره میپرسند، توصیه میکنم. این شرط لازمی است که به آنها اجازه میدهد در صورت نیاز از همسران خود جدا شوند. با داشتن شغل آنان میتوانند خرج خود و فرزندانشان را تأمین کنند و بدون وابستگی زندگی خود را پیش ببرند… به خوبی میدانم که کار در جامعهی امروزی نه تنها رهایی بخش نیست؛ بلکه انسان را با خود بیگانه میکند. اما در نهایت زنان باید میان یکی از این دو نوع از-خود-بیگانگی انتخاب کنند: خانهداری یا اشتغال بیرون از خانه! با وجود این کار درآمدزا نخستین شرط استقلال زن است…
شایان ذکر است که در فرانسه سال ۱۹۴۹ قوانین ازدواج برای زنان بسیار دست و پاگیر بوده و حق طلاق برای آنان بسیار محدود بودهاست، ازاینرو است که دوبوار ازدواج را بندی برای زنان شمرده و آزادی آنان را منوط به «ازدواج نکردن» دانسته است.
هرچند قانون طلاق در فرانسه در سال ۱۷۹۲ به تصویب رسید ولی بهعلت پیشبینی شرایط سنگین مانند محدودیت سنی برای تقاضای طلاق (شوهر بیش از ۲۵ سال و زن بیش از ۲۱ سال و کمتر از ۴۵ سال)، گذشت مدت ۲ سال از شروع ازدواج، محدودیتهای تقاضای طلاق (۴ بار در سال) و بالاخره حل کلیه اختلافات مالی و تخصیص نصف دارایی زوجین به فرزندان حاصل از ازدواج و غیره، قانون طلاق عملاً قابل اجرا نبود.
در پایان میتوان گفت در خصوص اندیشه سیاسی و فلسفی و آراء فمینیستی دوبوار نظرات گوناگون و متفاوتی وجود دارد ولی آنچه مبرهن است تأثیر اجتماعی این اکتیویست فرانسوی بر زنان فرانسه و زنان جهان است، به ویژه در روزگاری که زنان از حداقل حقوق خود همچون حق طلاق بیبهره بودند.
دوبوار در طول عمر گرانقدر خود کتابهای بسیاری نگاشت که از بین آنها میتوان به: مهمان (۱۹۴۳)، خون دیگران (۱۹۴۵)، همه میمیرند (۱۹۴۶)، ماندارینها (۱۹۵۴)، خاطرات یک دختر مطیع (۱۹۵۸)، مرگی بسیار آرام (۱۹۶۴)، تصاویر زیبا (۱۹۶۶)، زن وانهاده (۱۹۶۷)، کهنسالی (۱۹۷۰)، مراسم وداع (۱۹۸۴) اشاره کرد.
سرانجام دوبوار در چنین روزی یعنی ۱۴ آوریل ۱۹۸۶ و در سن هفتاد سالگی به علت بیماری ذاتالریه درگذشت. وی را در گورستان مونپارناس در کنار ژان پل سارتر به خاک سپردند. در مراسم خاکسپاری بودوار، سرود مورد علاقه او با طنینی آرام از سینه دوستدارانش برخاست؛