«ماهی سیاه کوچولو به خودش گفت:
مرگ خیلی آسان میتواند الان به سراغ من بیاید
اما من تا میتوانم زندگی کنم
نباید به پیشواز مرگ بروم
البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم که میشوم مهم نیست
مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد…»
داستان ماهی سیاه کوچولو را خاطرتان هست؟ قصههای صمد بهرنگی؟
ماهی سیاه کوچولو شاید در قالب داستانی کودکانه باشد، اما روی سخن آن با آدم بزرگهاست.
«در قصههاي کودکانه صمد بهرنگی یک نکتۀ اساسی موج میزند و آن فرایندي اسـت کـه بهرنگـی در مسـیر«شدن» و «تبدل و تکامل» براي قهرمانان داستانهاي خویش برمیگزیند؛ فرایندي که باعـث تحرك ذهنی و تحریک مخاطبان میشود و آنها را به همذات پنداري وامـی دارد.
همراهـی کهن الگوي «سفر قهرمان» با توصیفها و صحنهپردازيهاي پویا، به داستانهاي او خاصیت تجسـمی بخشـیده اسـت؛ بـه گونـهاي کـه خواننـدگان، خویشـتنِ خـویش را در مـاجراي داستانهاي او مشاهده میکنند.» (قاسمزاده،ع.(۱۳۹۵). کیفیت قهرمان درون در داستان ماهی سیاه کوچولو. ادبیات پارسی معاصر، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، شماره سوم)
صمد بهرنگی نویسندۀ داستان محبوب ماهی سیاه کوچولو درون مایۀ اصلی داستانش را از جایی شروع میکند که ماهی کوچکی که تا پیش از این با مادرش تنها زندگی میکرده روزی عزم دریا میکند و تصمیم میگیرد که محیط کوچکش را به امید دیدن دریا ترک کند.
ماهی سیاه کوچولو برخلاف ماهیهای دیگر از آنکه تمام عمرش را در برکه بماند و تا پیش از مرگ دنیا را ندیده باشد احساس خستگی میکند و این لحظهای است که ماهی سیاه کوچولو دل به دریا میزند و با وجود مخالفت مادرش و همسایگان از برکۀ کوچکشان دور میشود.
در راه با ماهیها و موجودات دیگری نیز برخورد میکند و با پشت سرنهادن سختیها و گرفتاریها، بالاخره به دریا میرسد. اما پس از گذشت مدت کوتاهی به چنگ مرغ ماهیخوار میافتد و برای نجات جان ماهیریزه و کشتن مرغ ماهیخوار جانِ خودش را فدا میکند.
بهرنگی در داستان خود شیوه زندگی و مبارزه کردن را به مخاطب میآموزد و ماهی سیاه کوچولو را قهرمان داستان خود میکند.
ماهی سیاه کوچولو شخصیتی است متفکر، پویا، فعال، پرسشگر و جویای پاسخ که از احتیاط و زیستِ محتاطانه به دور است.
قهرمان داستان برخلاف جامعهای که در آن زندگی میکند، سعی دارد به عادتها عادت نکند و برای دوری جستن از همین عادتها و تکرارهاست که جویبار را ترک میکند.
ماهی سیاه کوچولو هدف دارد و برای رهایی میجنگد و این را نویسنده در طول داستان به خوبی به تصویر میکشد.
ماهی سیاه کوچولو نماد قهرمان باهوشی است که ابتدا با علم و آگاهی و سلاح زمان، خود را مجهز میکند و پس از آن به جنگ دشمن میرود. آنجا که در طول مسیر از مارمولک در مورد مرغ سقا و اره ماهی و مرغ ماهیخوار میپرسد، درصدد کسب آگاهی در مورد دشمن خویش است و هرگز بیسلاح به جنگِ دشمن خود نمیرود.
قهرمان داستان در طول راه با کفچهماهیها برخورد میکند که با مکالمهای که بین آنان صورت میگیرد، بیزاری نویسنده از خودپسندان مشخص میگردد. علاوه بر اینها داستان ماهی سیاه کوچولو برخورد عاقلانه و سنجیدۀ یک قهرمان باهوش و انقلابی جوان با این قسم خودپسندان را به تصویر میکشد.
صمد بهرنگی در این قصه ارزشهای انسانی همچون ایثار و فداکاری را تبلیغ میکند؛ قهرمان داستان مظهر انسان متعالی و کمال گرایی است که به پیشواز مرگ نمیرود، ولی فرمان مرگ که فرا میرسد، ترسی به دل ندارد.
نویسنده، قهرمان داستانِ خود را هدفمند ترسیم میکند، چنانکه در پایانِ داستان، خواننده مرگ ماهی سیاه کوچولو را به چشم یک رهایی میبیند؛ رهایی ماهی سیاه کوچولو رهایی قهرمانی است که فریب دشمن را نمیخورد و به بهای آزادی با دشمنش سازش نمیکند.
قصه ماهی سیاه کوچولو برای همه دورانهاست و هنوز هم برای ما قصهگویی میکند…