ضرورت درک ادبی و افزایش آن در بین دانش‌آموزان پایه دهم و یازدهم

موضوع: ضرورت درک ادبی و افزایش آن در بین دانش‌آموزان پایه دهم و یازدهم

همایش: نقش علوم انسانی در توسعۀ پایدار

سخنران : دکتر رؤیا رستگار

 

به نام چاشنی بخش زبانها                      حلاوت سنج معنی در بیان‌ها

بلند آن سر که او خواهد بلندش                نژند آن دل که او خواهــد نژندش

در نابسته احسان گشــاده‌سـت               به هرکس آنچه می‌بایست داده‌ست

به ترتیــبی نهــــاده وضع عـالم                 که نی یک موی باشد بیش و نی کم

اگــــر لطفش قـــرین حال گــردد                همـــه ادبارهـــــــا اقبال گـــــردد

و گــر توفیق او یک سـو نهد پای                نه از تدبیر کـــــار آید نه از رای

خـــرد را گــــر نبخشد روشنایی                بمــــاند تا ابد در تیــره رایــــــی

کــمال عقــل آن باشد در این راه               که گـــوید نیستم از هــــیچ آگـــاه

عرض سلام و ادب و احترام خدمت همکاران گرامی و مهمانان عزیز دارم.

موضوع بحث امروز من «ضرورت درک ادبی و افزایش آن در بین دانش‌آموزان پایه دهم و یازدهم» می‌باشد؛ بی‌تردید یکی از دغدغه‌های مشترک فراگیران در سراسر جهان موضوع یادگیری است. به عبارت دیگر گرچه نظام‌های آموزشی در انتخاب اهداف، اولویت‌ها و… بایکدیگر تفاوت فاحشی دارند اما همگی در این نقطه خوش‌بین هستند که فرایند یادگیری-یاددهی باید به نحوی شکل گیرد که برای دانش‌آموزان جذاب، انگیزه‌بخش و آکنده از احساس لذت باشد.

معمولا از چنین یادگیری مطلوبی با توصیفاتی همچون یادگیری مؤثر، فعال و رشددهنده یاد می‌شود. بسیاری از مشکلات به ظاهر فردی دانش‌آموزان طی یادگیری که موجب افت تحصیلی آن‌ها می‌شود ریشه در عدم شکل‌گیری فرایند صحیح یاددهی-یادگیری در سطح مدرسه و کلاس دارند.

به عبارت دیگر هدایت صحیح دانش‌آموزانی که دارای استعدادهای برتر هستند از یک سو و جبران نقاط ضعف دانش‌آموزان نیازمند ترمیم از سوی دیگر، هردو در بستر یک فضای یاددهی-یادگیری مطلوب و دقیق امکان‌پذیر است. توجه به احیای کارکردهای آموزشی کلاس درس از جنبه دیگری حائز اهمیت است.

در واقع امروزه بسیاری از مدرسه‌ها صرفا به کلاس درس تقلیل پیدا کرده‌اند. یعنی دانش‌آموزان وقتی به مدرسه می‌آیند غالبا به طور مستقیم به کلاس درس می‌روند سپس به خانه بازمی‌گردند و چون بیشتر مدارس برنامه‌های غیرکلاسی و غیررسمی از قبیل فعالیت‌های جانبی ارزشمند ندارند، حضور دانش‌آموز در کلاس تقریبا همۀ زمانِ حضور در مدرسه را به خود اختصاص می‌دهد.

حال که چنین است باید کاری کرد که دست‌کم همین کلاس درس بتواند بیش از پیش سبب رشد و ارتقای دانش‌آموزان شود اما متأسفانه پژوهش‌های مرتبط با توسعۀ پایدار حاکم بر کلاس‌های درس چنین چشم‌اندازی را آشکار نمی‌سازد. در سال گذشته پژوهش‌هایی مربوط به کلاس درس ادبیات و سایر دروس در چند استان انجام گرفت. نتیجۀ این پژوهش نشان می‌دهد که در اغلب کلاس‌ها دانش‌آموزان ساکت می‌نشینند و ادارۀ کلاس بیشتر بر عهدۀ معلم است و او تسلط کامل بر کلیۀ فعالیت‌های کلاسی دارد.

بسیاری از برنامه‌های کلاس به برنامه‌های حافظه‌مدار معطوف شده و در عمل به‌خاطر سپردن آنچه معلم در فرایند یادگیری روی آن تأکید می‌کند اهمیت دارد. معلمان بیشتر از روش‌های دستوری استفاده می‌کنند و اغلب فرایند یاددهی-یادگیری و درک ادبی براساس شیوه‌ای که کتاب درسی ارائه کرده اجرا می‌شود.

اگر مجموع نتایج پژوهش‌های دیگر را مدنظر قرار دهیم به نظر می‌رسد نیازمند راه‌حلی هستیم که از طریق آن فرایند یاددهی-یادگیری را چه در کلاس درس و چه بیرون از کلاس احیا کنیم و فضای موجود در مدرسه را به فضایی پویا و رشددهنده ارتقا دهیم تا نتایج بهتری به دست آید.

حال این سؤال مطرح می‌شود که چگونه از ادبیات استفاده کنیم تا زبان و مهارت‌های زبانی و ادراک ادبی دانش‌آموزان را تقویت کنیم؟
واقعیت این است که زبان فارسی در ایران هم سهل است و هم ممتنع، هم می‌دانیم که چیست و هم درک درستی از آن نداریم. ساده انگاشتن این مرحله از آموزش در میان فراگیران به بهانه زبان مادری بودن، سبب شده که بسیاری از دانش‌آموزان فارغ‌التحصیل از مدارس در دوره دوم متوسطه و گاه در دانشگاه تسلط کافی به زبان رسمی کشور خود نداشته باشند. چه بسا همین افراد به زبان بیگانه فی‌المثل زبان انگلیسی تسلط بیشتری دارند.

از طرف دیگر حتی در نوشتن یک نامه اداری و رسمی ناتوان یا ضعیف هستند و اشکال و ایرادهای فراوانی در متن نوشتاری آن‌ها دیده می‌شود. بنابراین مهارت نوشتاری آن‌ها در مقطع متوسطۀ دوم چندان تقویت نشده است.

برای مشکل مذکور دلایل چندی وجود دارد:

از معلمانی که حاضر نیستند روش‌های سنتی خود را تغییر دهند تا خانواده‌هایی که به مطالعه و تقویت مهارت‌های زبانی فرزندان‌شان بی‌توجه هستند. همچنین بخشی از این مشکلات به محتوای کتاب درسی ارتباط دارد که با اولویت‌های آموزشی کشور در تناقض است، حتی کیفیت آموزش زبان و ادبیات فارسی و درک ادبی در شته علوم انسانی هم متناسب نیست.

در تحقیقی که سال گذشته از سوی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی در بین دانش‌آموزان یکی از استان‌ها انجام گرفت مشخص شد که دانش‌آموزان در رشته علوم انسانی به نسبت دانش‌آموزان دو رشته دیگر یعنی ریاضی و تجربی در مهارت خواندن، شنیدن و نوشتن تسلط کم‌تری دارند.

من به شخصه چند سالی است که در پژوهش‌سرا مشغول به کار هستم، یکی از کارهایی که در پژوهش‌سرا انجام می‌دهیم استعدادیابی دانش‌آموزان در درس ادبیات فارسی است، بیشترین دانش‌آموزانی که به آنجا مراجعه می‌کنند و به ادبیات فارسی علاقه‌مند هستند، اهل نوشتن متن ادبی یا شعر هستند از دانش‌آموزان انسانی نیستند بلکه بیشتر از دانش‌آموزان رشتۀ ریاضی و تجربی می‌باشند. در سه سال گذشته نیز در حوزۀ شعر رتبه برتر کشوری از آنِ یکی از دانش‌آموزان ریاضی و رتبه دوم کشور از آنِ دانش‌آموز رشتۀ تجربی شد. رتبه چهارم، پنجم و ششم کشوری هم دانش‌آ‌موزانی از رشته ریاضی و تجربی بودند.

بنابر تحقیقات انجام شده فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در رشته‌های علوم انسانی بر تمامی مهارت‌های زبانی تسلط ندارند. همان‌گونه که آزمون تافل و آیلتس برای ورود به مقاطع بالاتر علمی و دانشگاهی ضروری است، در زبان فارسی نیز قرار شده دانش‌آموزان و دانشجویان همه سطوح زبان همچون خواندن، شنیدن و نوشتن را به خوبی بیاموزند و این شرط ورود دانش‌آ‌موزان به تحصیلات تکمیلی شود.

ما همواره با متون ادبی و ضرورت درک ادبی در کلا‌س‌های درسی روبرو بوده‌ایم. متون ادبی با هدف تلطیف احساسات و برانگیختن ذوق ادبی انتخاب می‌شود و در عین حال ابزار مؤثری برای یادگیری و تقویت زبان محسوب می‌شود اما شاید چندان متوجه نباشیم که این متون تا چه اندازه علاوه بر گیرایی ذاتی می‌توانند ذهن و زبان دانش‌آموزان را گیرا کنند.

از این‌رو باید فواید آموزش زبان فارسی و درک ادبی در برنامه درسی را مورد توجه قرار دهیم. حال باید دید با توجه به پیشرفت تکنولوژی و نمود آن در وجوه مختلف جامعه و از سوی دیگر باران اطلاعات در دنیای امروز از طرق گوناگون روش‌های تدریس موجود در کتاب‌های درسی ادبیات توانسته‌اند تفکر و قدرت تحلیل را به عنوان دو ابزار مهم در اختیار دانش‌آموزان قرار دهند یا خیر؟

دکتر ذوالفقاری رئیس مرکز تحقیقات زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس به این موضوع پرداخته‌ و در پژوهش‌های خود که از سوی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی منتشر شده نوشته است:

«کلاس ادبیات با کلاس‌های دیگر همواره تفاوت داشته و باید داشته باشد. درس ادبیات باید ذهن، زبان و روان دانش‌آموزان را تلطیف کند و او را برای آموزش سایر دروس آماده کند. آموزش زبان همچون دروس دیگر مانند ریاضی و … نیست بلکه غرض این است که ادبیات بنابر ماهیتی که دارد باید اندکی خستگی روحی و کسالت دانش‌آموزان را برطرف کند.»

برای نیل به این هدف راهکارهایی پیشنهاد می‌شود:

بهتر آن است که کلاس ادبیات آزاد و باز باشد تا دانش‌آموز بتواند بدون آنکه خود را سرکوب کند حرف دل خود را بزند. ادبیات بهترین درمانگر روح خستۀ آدمی است و معلم ادبیات سنگ صبور دانش‌آموزان است که می‌توان به او مراجعه کرد. بنابراین معلم ادبیات باید انسانی خون‌گرم، صمیمی، مهربان و اجتماعی باشد و سعی کند با رفتارهای خوب و مناسب اثر مثبت بر رفتار دانش‌آ‌موزان بگذارد.

گاه دلیل علاقۀ برخی از ما به ادبیات، وجود معلمان خوش‌ذوق بوده است. معلم ادبیاتی در اداره و هدایت کلاس موفق است که توانایی حل هوشمندانه تعارضات و تضادهای موجود در مباحث کلاسی را داشته باشد. یعنی در هنگام بحث و گفت‌وگوی دانش‌آموزان به ویژه در زنگ نگارش باتوجه به روش‌های معقول بکوشد اختلاف‌های دانش‌آموزان را حل کند.

کلاس ادبیات باید کلاس ایده‌ها، خلاقیت‌ها و نوآوری‌ها باشد. معلم ادبیات نیز باید خلاق، نوجو و نوآور باشد و از ذهن خلاق او باید همواره موضوعات تازه، بدیع و ممتاز برای مطالعه و تحقیق تراوش کند. برای خلق این فرصت‌ها در کلاس باید از دانش‌آموزان نظرخواهی شود، بحث‌ها و درس‌ها به صورت میزگرد ارائه گردد و با طرح موضوع نظرات جمع را بسنجد و با کمال متانت و حوصله به سؤالات پاسخ دهد.

شایسته است که معلم ادبیات هنگام تدریس شعرها را با احساس و با لحنی تأثیرگذر بخواند. شور و هیجان خواننده در هنگام خواندن شعر بر شنونده نقش به‌سزایی دارد. برای تآثیرگذاری بیشتر می‌توان از اشعاری که همراه با آواز و موسیقی خوانده شده استفاده نمود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

به بالای صفحه بردن