ساموئل بکت پس از گذشت یک قرن

«استراگون: … بیا بریم.
ولادیمیر: نمی تونیم.
استراگون: چرا؟
ولادیمیر: در انتظار گودو ایم.
استراگون: (نومید) آه! (مکث) مطمئنی همین جا بود؟
ولادیمیر: چی؟
استراگون: جایی که باید منتظر باشیم.
ولادیمیر: گفت کنار درخت. (به درخت نگاه می کنند) هیچ درخت دیگه یی می بینی؟
استراگون: این چیه؟
ولادیمیر: نمی دونم. یه درخت بید.
استراگون: پس برگ هاش کجان؟
ولادیمیر: حتما خشکیدن.
استراگون: پس حالا مجنون نیست.
ولادیمیر: شایدم فصلش نیست.
استراگون: به نظرم بیشتر شبیه یه بوته ست.
ولادیمیر: یه درختچه.»

ساموئل بکت رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و شاعر ایرلندی به سال ۱۹۰۶ در چنین روزی در فاکس راک، به دنیا آمد. بکت در سال ۱۹۶۹ موفق به کسب جایزه نوبل ادبیات شد. دلیل اعطای جایزه ادبی نوبل به او قالب نوین رمان‌ها و نمایشنامه‌هایش بود که در آن‌ها در فرودستی انسان مدرن به اوج رفعت دست می‌یابد. نوشته‌های بکت سرشار از نگاه غم‌انگیز و بعضا نومیدانه به طبیعت انسان می‌باشد که در قالب کمدی سیاه بیان می‌گردد.

بکت آخرین نویسنده مدرن محسوب می‌شود و نویسندگان بسیاری پس از او تحت تأثر نوشته‌هایش بودند و از طرفی می‌تواند از اولین نویسنده‌های پست مدرن نیز باشد. وی همچنین در شکل‌گیری تاتر ابزورد نقش موثری داشت.

بکت برخلاف بسیاری از نویسندگان و هنرمندان دنیای امروز از شهرت بیزاری داشت و همواره به دنبال محلی آرام برای نوشتن بود.

او در سال ۱۹۳۸ در حالی که داشت به همراه چند تن از دوستانش در خیابان‌های پاریس قدم می زد، توسط گدایی مورد اصابت ضربه چاقو قرار گرفت. هنرجویی جوان به نام سوزان دوشوو دومسنل به یاری او آمد و فورا با اورژانس تماس گرفت. در این حادثه، چاقو با اختلافی بسیار اندک از کنار قلب او گذشت اما یکی از ریه‌های بکت به شدت آسیب دید. بکت پس از مدتی از نظر جسمی درمان شد ولی این اتفاق بیش از آنکه تأثیر جسمی بر و داشته باشد، روح بکت را آزرد. بکت پس از بهبودی، برای ملاقات با کسی که به او حمله کرده بود، به زندان رفت و از او، دلیل این کارش را پرسید. مرد گدا در جواب گفت: «نمی دانم آقا.» پاسخ فرد مهاجم بکت را متوجه اصلِ «تصادفی بودن اتفاقات زندگی» کرد. البته این اتفاق، موجب شد که بکت با سوزان همان دختری که جان او را نجات داد رابطه عاشقانه‌ای پیدا کرد و در سال ۶۱ با او ازدواج کرد.

بکت در سال‌های جنگ جهانی دوم نه تنها فرانسه را به مقصد ایرلند ترک نکرد بلکه به همراه سوزان همسرش در جبهه مقاومت به فعالیت پرداختند. او همچنین در پایان جنگ در بیمارستانی صحرایی متعلق به صلیب سرخ ایرلند در شهر سن-لو، شهری در شمال غربی فرانسه، فعالیت می کرد. در پایان جنگ نیز به دلیل رشادت‌هایش در خلال جنگ نشان شجاعت و مدال مقاومت دریافت نمود.

ساموئل بکت در طول سال‌های زندگی و فعالیت ادبی خود آثار بسیاری خلق کرد که از آن جمله می‌توان به 

 

 

اشاره کرد.

از نمایشنامه‌های بکت تا به امروز برای فیلم‌ها و تآترهای بسیاری اقتباس شده که از مشهورترین آن‌ها در انتظار گودو است که در ایران نیز بارها روی صحنه تآتر رفته و به نمایش عمومی درآمده است.

موضوع مهم‌تری که نمایشنامه در انتظار گودو به آن می‌پردازد موضوع انتظار است: انتظاری پوچ برای موجودی که پیغام می‌دهد که می‌آید ولی نمی‌آید؛ یعنی هیچ اهمیتی به انتظار آن‌ها نمی‌دهد. جالب آنکه خود ناجی نیز همانند همه انسان‌های دیگر خاطی و گناهکار است و نتیجه این می‌شود که گناهکار نمی‌تواند گناهکار را نجات بدهد.

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

به بالای صفحه بردن