کارگاه پیش نیازهای روش تدریس دروس زبانی

  • موضوع: پیش نیازهای روش تدریس دروس زبانی
  • سخنران: وحید تمنا
  • همایش: ارتقای روش تدریس دبیران

 

عرض سلام و ادب و احترام خدمت شرکت کنندگان عزیز دارم.

در این زمان کوتاه می‌خواهم به موضوع مهم «ارجمندی علوم انسانی» بپردازم؛
ارجمندی علوم انسانی به چه معناست؟ یعنی این رشته برای من به عنوان معلم علوم انسانی اهمیت دارد؟ من شک دارم که خودِ ما معلمان علوم انسانی برای این رشته ارزش قائل باشیم!
چرا شک دارم؟ چون معلم علوم انسانی وقتی کنار کسی قرار می‌گیرد که مهندس یا پزشک است، احساس خودکم بینی او محسوس است.

موضوعات مالی به کنار، مشکل اصلی میزان ارزشی است که منِ معلم علوم انسانی برای رشته خودم قائلم. یکی از اجحافات ما معلم‌ها به رشته علوم انسانی، حفظی جلوه دادن این درس است. این یک فاجعه در حق رشته علوم انسانی و دانش‌آموز انسانی است.

ما علوم انسانی را از عرش به فرش کشیده این و ارزش آن را زیر پای خود له کرده‌ایم. برای فهم بهتر موضوع من از معلمان ادبیات مثال می‌زنم. این معلم‌ها سر کلاس آرایه درس می‌دهند و تاحدی هم زبان فارسی، انتظار دارند که مابقی را خود دانش‌آموزان بخوانند. معنی اشعار را هم به دانش‌آموزان دیکته می‌کنند بدون آنکه اجازه دهند دانش‌آموزان برداشت خود از ابیات را اظهار کنند. شعر «توانا بود هرکه دانا بود» از زبان رسا و قابل فهمی برخوردار است ولی اینقدر ما دانش‌آموزان را به دیکته نویسی عادت داده‌ایم که انتظار دارند مصرع به مصرع این شعر را برایشان معنی کنیم. این انتظار از رفتار و روش تدریس خود ما نشأت گرفته است. این بینش برای مفهوم «ارجمندی علوم انسانی» همچون سَم می‌ماند.

پیشنهاد من این است که اولین جلسه‌ای که به کلاس درس تشریف می‌برید، چند دقیقه فقط در مورد این موضوع صحبت کنید که هیچ یک از درس‌های علوم انسانی حفظی نیست!

به دانش‌آموزان کمک کنید که از رشته و انتخاب خود احساس ارزشمندی کنند. دانش‌آموز انسانی خیال می‌کند که درس‌ها و فرمول‌هایی که دانش‌آموز رشته ریاضی یاد می‌گیرد بسیار مهم و در مقابل درسی که او یاد می‌گیرد کم ارزش است.

مگر جز این است که ما ۵ شاعر پراوازه و بزرگ داریم که هرکدام از آن‌ها برای یک کشور و افتخار ادبیات آن کافی است؟

سعدی، فردوسی، نظامی، حافظ و مولانا هر کدام به تنهایی برای غنای ادبیات یک کشور کافی‌اند. حالا با داشتن این ادیبان بزرگ چطور ممکن است که دانش‌آموزان و دانشجویان ما برای نوشتن یک سطر یا یک پاراگراف، تقلب می‌کنند؟ چرا جلوی دانشگاه تهران فقط صدای فریادهای دلالان پایان نامه نویسی به گوش می‌رسد؟

در گذشته علوم انسانی طریقتی برای رشد و تعالی بود. تا اینکه آثار غربی به ایران وارد شد و با آثار گذشتگان ما ادغام نشد و همانطور که الان شاهدیم ادبیات ارزش و منزلت گذشته خود را از دست داده است.

در جامعه ما متاسفانه همۀ افراد با هر سطحی از سواد در مورد مسائل سیاسی نظریه پردازی می‌کنند، از راننده تاکسی و فروشنده موادغذایی گرفته تا مهندس ساختمان و پزشک مغز و اعصاب.

چرا هرکسی به خود حق اظهرنظر می‌دهد؟ چون رشته علوم سیاسی و این تخصص را به رسمیت نمی‌شناسند. کسی در مورد موشک سازی و سرعت و شتاب یک موشک نمی‌تواند اظهار نظر کند مگراینکه تخصص داشته باشد ولی همه در مورد انتخابات ریاست جمهوری حرف می‌زنیم. این موضوع برای علوم انسانی هم مزیت است و هم عیب! از این‌رو مزیت است که عمومی است و در میان مردم جامعه نفوذ می‌کند و درصورت تغییر ایجاد می‌کند. عیب آن هم این است که رشته‌های علوم انسانی از تخصص گرایی دور می‌شوند.

معلمان علوم انسانی که تنها ابزارشان کلمه است، از تنها ابزار خود به درستی استفاده نمی‌کنند و البته روش تدریس نوین و کارآمد تدریس را هم نمی‌آموزند. آن‌ها حتی در دانشگاه فرهنگیان و تربیت معلم هم چنین موضوعی را یاد نمی‌گیرند. حقیقت این است که ما در کلاس درس بیش از آنکه یاددهنده باشیم، ناظم و ساکت کننده هستیم.

علوم انسانی روش تدریس خاص خود را دارند. این روش‌ها یادگرفتنی است و دروس محاسباتی، دروس زبانی و دروس متنی سه دسته هستند که کلیۀ کتاب‌های درسی علوم انسانی را می‌توان حول این سه عنوان دسته بندی کرد. فی المثل تاریخ از دروس متنی محسوب می‌شود. درس عربی و زبان انگلیسی دروس زبانی به شمار می‌روند. پس هر درسی را باید با روش خاص خود خواند و آموخت.

2 دیدگاه دربارهٔ «کارگاه پیش نیازهای روش تدریس دروس زبانی»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

به بالای صفحه بردن