مصاحبه با دکتر امیر مانیان
-
آقای دکتر مانیان خودتان را معرفی بفرمایید و کمی از رشتۀ دانشگاهی خود توضیح دهید:
من در سال ۵۴ در رشته ریاضی دیپلم گرفتم. در همان سال در رشتۀ مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران پذیرفته شدم اما چندی بعد جریانات مربوط به انقلاب پیش آمد و دانشگاهها تعطیل شد. در سال ۱۳۶۳ در رشتۀ مدیریت صنعتی دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل شدم و مقطع دکتری خود را نیز در رشتۀ مدیریت سیستمهای دانشگاه تهران گذراندم. پس از فارغ التحصیلی عضو هیئت علمی دانشکده مدریت تهران شدم. در حال حاضر نیز در گروه مدیریت فناوری اطلاعات دانشگاه تهران مشغول به کار هستم.
-
آقای دکتر مانیان شما رشته مدیریت را به دلیل علاقهمندی خود به این حوزه تا مقطع دکتری ادامه دادید یا نیازها و تقاضای جامعه را مدنظر قرار دادید؟
در آن زمان که ما مشغول به کار شدیم، حجم اطلاعات قابل مقایسه با امروز نبود. دانشگاه ها نیز متعدد و متنوع نبودند و افراد کمتر از امروز نسبت به تصمیمات خود شناخت و آگاهی داشتند.
ورود من به دانشگاه تهران در رشتۀ مدیریت بیشتر به خاطر دانشگاه بود. اما در مقطع ارشد و دکتری در من علاقۀ وافر به این رشته شکل گرفت و من از آن زمان به بعد متوجه اهمیت و نیاز جامعه به این رشته شدم.
-
آقای دکتر شما مشاور پایاننامهای با موضوع زیرساخت مدیریت دانش و ابعاد یادگیری الکترونیک بودید. لطفا کمی در رابطه با موضوع این پایان نامه برای مخاطبان ما توضیح بفرمایید:
رشته دانشگاهی ما در دانشگاه تهران دارای بخشهای مختلفی همچون هوش تجاری، تجارت الکترونیک، مدریت دانش، سیستمهای خبره و هوشمند و… است.
یکی از این مباحث مدریت دانش است که زیرمجموعۀ سیستمهای اطلاعاتی است. سرمایۀ اصلی سازمانهای دانش بنیان، دانش است ولی متاسفانه در سیستمهای دانشبنیان این قابلیت وجود ندارد که افراد مختلف یک سازمان از دانش ضمنی استفاده کنند. بدتر از آن زمانی است که این افراد از سازمان خود به هردلیلی جدا میشوند. عملا سرمایۀ بزرگ سازمان از آن جدا میشود و پس از این جدایی فقدان این سرمایه به خوبی حس میشود.
علم «مدیریت دانش» برای آن است که در ابتدا دانش را خلق کنیم، سپس آن را توزیع کنیم، تسهیم کنیم و…
افراد وقتی فارغ التحصیل میشوند و در سازمانی مشغول به کار میشوند علم آنها به یک دانش کاربردی تبدیل میشود. در بیشتر موارد این علوم کاربردی بر روی کاغذ و فایل نیستند بلکه در ذهن افراد سازمان جای دارند. در این میان بخش قابل اهمیتی مطرح است به نام کِی.ام که در آن به این مسئله پرداخته میشود که سازمانها چگونه بتوانند دانش خود را مدیریت کنند. به ویژه هرچه سازمانها از شکل سنتی خود خارج شده و دانش بنیانتر میگردند، این دانش اهمیت بیشتری مییابد.
همچنین بدنۀ اصلی این دانشها که کارگر فکری یا فرهیخته نام دارند، با خروج خود از سازمانها_به دلیل استعفا یا بازنشستگی یا…_ در سازمان مشکل ایجاد میکنند، چراکه با خروج از کار، دانش کاربردی و تجارب آنان نیز از کار خارج میشود.از طرف دیگر این دانش در اختیار دیگران نیز قرار نمیگیرد. پس در این زمان نیاز است که ما دانشی را بکار گیریم که از طریق آن زمان را مدیریت کنیم.
-
آقای دکتر مانیان تا جایی که میدانم شما عضو انجمن فلسفۀ میان فرهنگی هستید. چطور شد که به این حوزه علاقهمند شدید و این حوزه ر چطور به مدریت پیوند دادید؟
به طور کلی من به فلسفه بسیار علاقهمندم. حال فلسفه دو بُعد دارد: یکی فلسفۀ هستی شناسانه و معرفت شناختی و بُعد دیگر فلسفۀ مضاف
فلسفۀ مضاف به زبانِ ساده فلسفۀ هر چیزی است مانند فلسفۀ علم، فلسفۀ هنر، فلسفۀ علوم اجتماعی، فلسفۀ حقوق، فلسفۀ اخلاق و فلسفۀ سیستمهای اطلاعاتی. نخستین بار که ما در دانشگاه تهران در مقطع ارشد فلسفۀ سیستمهای اطلاعاتی را ارئه دادیم تئوریهای این حوزه را مطرح نمودیم.
ولی در حال حاضر این واحد دری در مقطع دکتری ارائه میگردد؛ مقطع دکتری مقطع مهارت آموزی نیست؛ در مقطع دکتری هر دانشجویی که وارد میشود باید با فلسفۀ رشتۀ خود آشنا شود و چرایی و هستی شناسی آن را بداند. در درس فلسفۀ سیستمهای اطلاعاتی نیز دیدگاههای مختلف و نگرشهای گوناگون به این رشته و همچنین نظرات کاربر و طراح سیستم بررسی میشود.
به طور مثال منِ کابر، یک برنامهای طراحی میکنم همچون سیستم گلستان. این سیستم از نظرِ منِ طراح، بینقص و بسیار کارآمد میباشد ولی بازخورد کاربران از این برنامه برخلاف نظر من است. ممکن است کاربران از سرعت سیستم یا امنیت آن شکایت داشته باشند. در این صورت امکان دارد طراح سیستم انتقاد کاربران را نپذیرفته و کاربران را متهم به بی اطلاعی کند.
در حالت دوم ممکن است طراح سیستم، انتقاد و پیشنهادات کاربران را پذیرفته و در راستای رضایت خاطر کاربران تغییراتی اعمال کند. اینها تئوریهای مختلف در حوزۀ فلسفه سیستمهای اطلاعاتی است.
در مقطع دکتری تاکید ما بر همین قسمت است و بر عقبه ذهنی طراح و کاربران اشاره میکنیم. از آنها میخواهیم که سطحی نگری را کنار گذاشته و در این مقطع به موضوعات عمیق و در بستر اجتماع بنگرند و مبانی نظری را به خوبی بدانند.
-
آیا دانشجویان دکتریتان، به اندازۀ شما به فلسفه علاقهمندند؟
درس فلسفۀ سیستمهای اطلاعاتی که من در دانشگاه ارائه میدهم، تدریس آن یک سال به طول میانجامد. من به دانشجویانم در همان جلسۀ اول میگویم : «بی شک در ذهن هرکدام از شما در جلسه اول سوالات خامی در رابطه با این درس شکل میگیرد ولی در طول سال تحصیلی و در جلسات بعد ، این سوال خام جای خود را به سوالات پختۀ متعددی میدهد که میتوانید با مطالعۀ آزاد و خودخوان به پاخ پرسشهای خود برسید یا آنکه با انجام پژوهشهای علمی و تخصصی پرسش شکل گرفته در ذهنتان را به یک مقاله تبدیل کنید.» همواره من کلاسهای درسی خود را به مثابه یک سفر میدانم که برای دانشجویان از زمانی شروع میشود و عموما یک سال بعد به پایان میرسد.
در این بین برخی از دانشجویان بیشتر علاقهمند و کنجکاواند و درس و پژوهشهای خود را ادامه میدهند و عدهای نیز پروندۀ تحصیل خود را میبندند. در ترم بعد مجددا گروه دیگری در این سفر مرا همراهی میکنند و تجارب و پژهشهای چندی را باهم سپری میکنیم. عموما دانشجویان ترمهای اول چندان در این سفرِ تحصیلی خود را با کلاس درس همراه نمیکنند ولی در ترمهای بعد ارتباط بیشتری با من و آن واحد درسی برقرار میکنند و نظرها و بازخورهای بیشتری ابراز میکنند.
-
شما علاوه بر تخصص در زمینه مدیریت و فلسفه به اخلاق نیز پایبند بوده و حتی کتابی نیز در این زمینه تالیف کردهاید. لطفا اخلاق در سازمانها و مدیریت سازمانها را برای ما شرح دهید
در ابتدا که مدریت پیریزی شد مدیریت را یک امر عینی میدانستند و فلسفه را امری ذهنی میدانستند که دخلی با مدیریت ندارد.
پس از گذشت زمان به تدریج نظریههای جدیدی در عرصه علم مدیریت به وجود آمد که امر انتزاعی را از امر عینی دور ندانسته و وجود اخلاق در مدیریت را تایید نمودند(اخلاقی که در اینجا مطرح میشود اخلاق کاربردی است؛ مانند اخلاق سلامت، اخلاق ترافیک، اخلاق محیط زیست و…).
آنچه که من در کتابم بیش از همه مورد توجهم بود اخلاق حرفهای بود. بدین منظور که کسی که طراح سیستمهای اطلاعاتی است از چه کدها و معیارهای اخلاقی باید برخوردار باشد؟
در این حوزه پرسشهایی از این قبیل پیش میآید:
اگرکه من به عنوان طراح سیستم با افشا نمودن یک مسئله، سازمان خود را در معرض خطر قرار دهم و از طرف دیگر با پنهان کردن آن مسئله، جامعه را متحمل زیان و خسران کنم، در چنین شرایطی اخلاق حرفهای چه حکمی میکند؟ منِ نوعی باید منافع سازمانم را در نظر بگیرم یا منافع جامعهای که در آن زندگی میکنم؟
در چنین موقعیتی اخلاق حرفهای از طراح سیستم انتظار دارد که جامعه را لحاظ کند و اگر سیستم به دلیل افشاگری شما را محکوم کرد، جامعه موظف است که امنیت شما را تامین کند. چرا که منافع جامعه در اولویت است.
-
جایگاه علوم انسانی در ایران را چطور ارزیابی میکنید؟ نقاط ضعف و قوت آن چیست؟
پیشرفت سازمانها در سالهای اخیر منوط به پیشرفت نظریههای مدیریت در علوم انسانی است. ولی با این وجود علوم انسانی در کشور ما «ناهنجار» متولد میشود و رشد مییابد. ما همچنین در کشورمان مشکل عدم ارتباط سازمانهای اجرایی و صنعت با دانشگاه را داریم. به زعم من دانشگاه در مسیر صحیح خود حرکت کرده و متاسفانه از طرف سازمانهای اجرایی مشکل داریم. اگرچه در سالهای اخیر رجوع صنایع و سازمانهای مختلف به دانشگاه و تحصیل کردگان دانشگاهی افزایش یافته ولی همچنان روند آن کُند است.
مشکل اساسی ما در این حوزه عدم ارتباط سازی و وجود شکاف میان دانشگاه و سازمانهای اجرایی است. متاسفانه در ایران سازمانها خود را از نیروهای متخصص و دانشگاهی بینیاز میدانند. من سیاست گذاران را در این نقصان سهیم میدانم و به نظرم بر عهدۀ آنهاست که در سیاست گذاریهای خود مسئولانهتر و آگاهانهترعمل کنند.
-
سوال آخر اینکه پیشنهاد و توصیه شما به دبیران که ارتباط مستقیم با دانشآموزان دارند، چیست؟
پیش از هرچیز بگویم که معلمان بی شک شریفترینِ مردمان در هر جامعه هستند.
به عقیده من مهمترین وظیفۀ معلمان، تزریق امید به دانشآموزان است. برعکس آنچه که در حال حاضر در جامعه به وفور یافت میشود، بایستی به دانشآموزان امید و انگیزههای نو بخشید. دانشآموزی که از امید خالی شود پس از مدتی برایش دیگر هیچ انگیزه و پشتکاری باقی نمیماند.
در کشورهای توسعه یافته به دلیل اهمیت بالای آموزش، دانشآموزان از سطوح مختلف دسترسی به دانش برخوردار هستند و خبری از دانشگاه غیرانتفاعی و شبانه و آزاد نیست و آموزش و پرورش مستقیماً تحت نظارت دولت است. ولی متاسفانه دانشآموزان ما از نابرابری در دسترسی به دانش برخورداراند.
ما باید از مأیوس شدن دانشآموزان بترسیم…