قافیه و عروض
دکتر عباسعلی پورعلی زاده؛ مدرس ادبیات
بررسی اشکالات کتابهای درسی
بررسی کتاب درسی نظام جدید
در نظام قدیم آموزشی دانش آموز ، هیچ اطلاعی از عروض وقافیه نداشت؛ کتاب نظام جدید این ایراد را برطرف کرده است. درزمینه تاریخ ادبیات هم به خوبی تقسیم بندی در کتاب جدید انجام شده است. در پایه دهم، از اول تا قرن ششم، در پایه یازدهم، از قرن ششم تا قرن دوازدهم و در پایه دوازدهم از قرن سیزدهم تا دوره معاصر بیان شده است. شروع عروض نیز از پایه دهم است. قافیه که قبلا در سال پیشدانشگاهی بود، در کتاب جدید در پایه دهم به صورت مختصر گفته شده. در کنکور سراسری ۹۷ شاهد سوال هایی بودیم که از تبصره ها آمده بود، در صورتی که در کتاب درسی بیان نشده است.
البته ایرادی به کتاب من باب این موضوع وارد نیست و طراح کنکور باید به این نکته توجه داشته باشد. در پایه یازدهم مبحث پایه های شعر و در درس آخر همین کتاب با وزن های دوری یا دو لختی آشنا میشوند و در پایه دوازدهم وزن های نا همسان یا همان اوزان مختلف الارکان آموزش داده شده است. در بخش آرایه، در پایه دهم با سجع، واج آرایی و جناس …، در پایه یازدهم استعاره، کنایه و…، در پایه دوازدهم لف و نشر، تضاد و…پرداخته شده است. حسن کتاب جدید این است که دانش آموز از همان ابتدا دبیرستان با این مطالب آشنا میشود. در واقع مطالبی که در کتاب قدیم در ۱۰۰۰ صفحه گفته میشد، در کتاب جدید در حدود ۴۰۰ صفحه بیان شده است.
علت پیدایش شعر
چیزی که باعث به وجود آمدن شعر میشود، بیان احساسات و عواطف ما است؛ که ممکن است غم واندوه، خوشحالی و… باشد. عامل پایداری این عاطفه، که به آن زیبایی بخشیده است، وزن است و با عروض سنجیده میشود. عروض، میزان سخن منظوم است.
عروض سماعی یعنی با سماع و شنیدن بتوانیم وزن شعر را تشخیص دهیم، به همین علت خوانش و لحن شعر بسیار مهم است.
پس اگر بتوانیم شعر را با لحن درست بخوانیم، خواه نا خواه وزن شعر به دست میآید؛ لذا دوستانی که در بخش نگارش شعر هستند، نباید کلمات را طوری تغییر دهند که باعث تغییر موسیقی شعر شود.
فصاحت و بلاغت
فصیح کسی است که بتواند خوب صحبت کند، گشاده زبان باشد. عوامل مختلفی است که مخل فصاحت میشوند: تنافر حروف، تغییر در نکات دستوری، تغییر در معنا و لفظ و… بلاغت یعنی رسایی کلام. نمیتوان به هر کسی بلیغ گفت. بلیغ کسی است که به مقتضی شنونده صحبت کند.
خود کلمه قافیه از حروف «ق»، «ف» و «و» آمده است و معنی آن کلمه ای است که پشت سر کلمات دیگر میآید اما باید آهنگین باشد و در حرف یا حروفی باید مشترک باشد.
قاعدهی اول: در قافیه زمانی است که حروف اصلی قافیه (آ و او) باشند. مثل: «سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد / آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد»
قاعدهی دوم: به این صورت است که حروف میتوانند یک مصوت با یک صامت یا دو صامت باشند. برای پیدا کردن قاعده قافیه ابتدا اگر ردیف در شعر بود، کنار گذاشته شود. سپس قافیه را پیدا کرده و حروف مشترک را مشخص کنید، حروف مشترک الحاقی را کنار گذاشته و با حروف اصلی کار کنید.
حروف اصلی که پیدا شد، نوع قاعده مشخص میشود. در کتاب جدید قافیه درونی و بیرونی را یکی میگیریم. دانستن تبصره ها مهم است. هفت تبصره وجود دارد: در تبصره اول، رعایت حروف الحاقی الزامی است.
مثال: «بهاران و یاران» قافیه هستند و حروف مشترکشان «آران» است، که حروف (ان) الحاقیاند. در نتیجه (آر) میماند که حروف اصلی است و قاعدهی دوم است. در تبصره دوم، «ـه و ای» با اینکه ممکن است جزو حروف اصلی باشند طبق این تبصره الحاقی به حساب میآیند.
مثال: «علی و منجلی» با حروف (ـَ لی) هم قافیه هستند اما (ی) را الحاقی گرفته و فقط (ـَ ل) جزو حروف اصلی میماند. در تبصره سوم رعایت مصوت در قاعده دوم الزامی است. پُشت با گَشت را نمیتوانیم قافیه بگیریم؛ اما اگر به این دو کلمه یک حرف الحاقی مثل (ـه) اضافه کنیم میتوانیم آن ها را هم قافیه کنیم.
در تبصره چهارم حروف الحاقی ای که عینا تکرار شده نباید جز حروف اصلی قافیه باشند؛ در مثال «بهاران و یاران» اگر (ان) را حذف کنیم (ار) در هر دو کلمه باقی میماند که این دو کلمه را قافیه میکند. در تبصره پنجم رعایت حرف یا حروف یا مصوت قبل از حروف اصلی قافیه الزامی نیست.
مثال: حکایت هم میتواند با شکایت قافیه باشد هم با نعمت چون حروف اصلیشان (ـَ ت) است.
در تبصره ششم اگرکلمه قافیه عینا تکرار شود اما معنای متفاوتی داشته باشد باز هم میتوانیم قافیه بگیریم مثل روان(جاری) و روان(روح). توجه کنید که این دو کلمه ردیف نیستند؛ زیرا ردیف باید هم معنا و هم ظاهر باشد. در تبصره هفتم ممکن است حروف اصلی قافیه در مصرع اول در یک کلمه ولی در مصرع دوم در دو کلمه باشد مثال: پروانه پروانه.
رد القافیه: یعنی ما مصرع اول را عینا در مصرع چهارم داشته باشیم.
به ردالقافیه ایرادی وارد نیست به شرطی که بیشتر از ۲۰ بیت باشد. برای مثال شعر شهریار: «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را / که به ماسوا فکندی همه سایۀ هما را» «دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین / به خدا شناختم من به خدا قسم خدا را» تکرار خدا در بیت بالا مثال ردالقافیه است.
قافیه خطی
قافیه بر مبنای زبان یعنی صورت ملفوظ شناخته میشود اما اگر هم این زبان دارای شکل مکتوب شد یکسانی خطی نیز باید رعایت شود.
به عبارت دیگر در این صورت قافیه هم جنبه سمعی دارد و هم بصری مثلاً در این شعر سعدی: «پیوند روح می کند این باد مشک بیز / هنگام نوبت سحر است ای ندیم خیز». از نظر صورت ملفوظ واژههای حضیض، لذیذ غلیظ با مشک بیز و خیز هم قافیه هستند اما چون شکل خطی آنها از نظر دیداری متفاوت است قافیه کردن آنها درست نیست.