گلستان نوشتۀ ادیب و شاعر برجستۀ قرن هفتم سعدی شیرازی است.
تاکنون از گلستان نسخههای تصحیحشده بسیاری منتشر شدهاست. اولین کتاب تصحیحشده گلستان در سال ۱۳۱۰ با همت عبدالعظیم قریب آماده و منتشر شد.
اولین نسخه تصحیحشده کلیات سعدی نیز در سال ۱۳۱۶ توسط محمدعلی فروغی منتشر گردید که تا سالها بهعنوان مهمترین منبع ارجاع به آثار سعدی محسوب میشد. بعدها از کلیات سعدی نسخههای دیگری به بازار آمد که با همت محققینی همچون سعید نفیسی، محمد جواد مشکور،خلیل طبیب رهبر و بهاء الدین خرمشاهی تصحیح شد.
حکایت از باب سوم گلستان در فضیلت قناعت
دو امیر زاده در مصر بودند یکی علم آموخت و دیگر مال اندوخت. عاقبة الاَمر این یکی علاّمه عصر گشت و آن دگر عزیز مصر شد. باری توانگر به چشم حقارت در درویش فقیه نظر کرد و گفت: من به سلطنت رسیدم و این همان گونه در مسکنت بمانده است. گفت اي برادر شکر نعمت باری عزّ اسمه مرا بیش میباید کرد که میراث پیغمبران یافتم یعنی علم و تو را میراث فرعون و هامان رسید یعنی مُلک مصر.
من آن مورم که در پایم بمالند
نه زنبورم که از دستم بنالند
کجا خود شکر این نعمت گزارم
که زور مردم آزاری ندارم
حاتم طایی را گفتند: از تو بزرگ همتتر در جهان دیدهاي یا شنیدهاي؟ گفت: بلی یک روز چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را و خود به گوشه صحرا به حاجتی بیرون رفتم. خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده. گفتم: به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمدهاند؟ گفت:
هر که نان از عمل خویش خورد
منت حاتم طایی نبرد
من وی را به همت و جوانمردی از خود برتر دیدم.
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم عریان مانده بودو استطاعت پای پوشی نداشتم به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت. شکر نعمت حق تعالی بجای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.
مرغ بریان به چشم مردم سیر
کمتر از برگ تره بر خوان است
وان که را دستگاه و قوت نیست
شلغم پخته مرغ بریان است
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.