کارگاه روانشناسی همایش دبیران رشتۀ علوم انسانی تبریز با تدریس دکتر فریبا حسینی، عضو هیئت علمی پردیس الزهرا دانشگاه فرهنگیان تبریز برگزار شد.
مباحث عنوان شده در این کارگاه را در ادامه میخوانیم؛
در سال ۱۹۰۴ وزیر آموزش پاریس از روان شناس فرانسوی و همکارانش خواست تا با ایجاد روش هایی پی ببرند کدام دسته از دانش آموزان دوره ابتدایی در معرض ناکامی تحصیلی و نیازمند توجه بیشتر هستند، نتیجه تلاش های این افراد تدوین اولین آزمون هوش بود این مفهوم بعدها به اختصار IQ نامیده شد تقریبا ۸۰سال بعد هواردگاردنر به ما کمک کرده است که با شناخت انواع هوشها بتوانیم توانمندیها و شایستگیهای خودمان را در برخورد با چالشهای قرن حاضر به کار گیریم.
نظریۀ هوشهای چندگانه یا تئوری MI به ما کمک کرده است که با مشکلات زندگی ،برخورد سازنده، منطقی و مؤثرتری داشته باشیم.
گاردنر اعتقاد دارد که هوش، با توانایی تحلیل مسائل و نیز برخورداری از کارایی در محیطی طبیعی و واقعی، ارتباط فراوانی دارد ،او شیوه ای را فراهم می کند که می توان به وسیله آن ، توانایی های بشر را در ۹مقوله متفاوت دسته بندی کرد.
یکی از این هوشها «هوش فضایی یا مکانی یا تجسمی » است که با تجسم کردن ارتباط دارد و مولفه اصلی آن توانایی درک درست جهان به صورت بصری و ایجاد تغییر در برداشت های ابتدایی ست(نقاشان، معماران و…….) این هوش مستلزم شناسایی رنگ،خط،شکل، فرم،فضا و رابطه ای است که بین این عوامل وجود دارد و توانایی تجسم و بازنمایی گرافیکی افکار مکانی /دیداری
چطور میتوانیم در تدریس روانشناسی، هوش فضایی را به کار بگیریم؟
می توانیم پس از تدریس از دانش آموزان بخواهیم آن چه را که یاد گرفته اند با چشمان بسته تجسم کنند.
یکی از صدها تکنیک این است که چشمهایتان را ببندید و بگید در طول بسته بودن چشمانتان چه چیزی تجسم کردید و دیدید.
افرادی که هوش تجسمی-فضایی بالایی دارند، جهتیابی را به خوبی انجام میدهند.
هوش منطقی- ریاضی: این نوع هوش با توانایی استفاده درست از اعداد و ارقام ( مانند حسابدار مالیاتی، کارشناس آمار و…..) و بیان استدلال منطقی و صحیح(از سوی دانشمند، برنامه نویس رایانه و….) این هوش مستلزم شناسایی الگوها، و روابط منطقی ، گزاره ها و قضایا، توابع و دیگر امور انتزاعی ست ….
چطور میتوانیم در تدریس روانشناسی، هوش منطقی -ریاضی را به کار بگیریم؟
هر فصلی که بتوانیم اطلاعات آن را طبقهبندی یا به صورت عدد و رقم بیان کنیم بر مبنای هوش منطقی – ریاضی است.
هوش کلامی: یعنی توانایی به کارگیری درست لغات،به صورت شفاهی (مثلا توسط سخنران،سیاستمدار،معلم) یا به صورت نوشتاری (توسط شاعر ، روزنامه نویس و….). این هوش توانایی به کار گیری ماهرانه ی ساختارزبان ، آواشناسی،،معنا شناختی و جنبه های عملی زبان را شامل می شود.
چطور میتوانیم در تدریس روانشناسی، هوش کلامی را به کار بگیریم؟
هر فصلی که بتوان آن را خلاصه کرد برمبنای هوش کلامی و زبانی است.
کنفرانس های کلاسی، به نظم یا نثر در آوردن هر درس کتاب روان شناسی،تهیه روزنامه دیواری و…….
قبل از نظریه ی گاردنر فقط «هوش تحصیلی» شامل دو هوش «کلامی و زبانی» و «منطقی و ریاضی» مورد توجه قرار میگرفت.
البته هماکنون در مدارس ما نیز فقط همین دو هوش مورد توجه است و بقیۀ هوشها متاسفانه در نظر گرفته نمیشود.
هوش حرکتی-جسمانی:یعنی مهارت در به کارگیری کل بدن برای بیان افکار و احساسات برای نمونه اجرای پانتومیم، ورزشکار و به طور کلی سهولت در به کارگیری دست ها برای ایجاد یا تغییر اشیاء مانند صنعتگری،مجسمه سازی،مکانیکی و جراحی. این هوش با مهارت های فیزیکی خاص از قبیل چالاکی،تعادل، هماهنگی،قدرت،انعطاف پذیری،سرعت و هم چنین توانایی های لمسی ارتباط دارد.
چطور میتوانیم در تدریس روانشناسی، هوش حرکتی-جسمانی را به کار بگیریم؟ مثلاً از دانشآموز بخواهیم اگر مطلبی که میگوییم را متوجه می شوند دستشان را جلوی سرشان بگذارند و اگر متوجه نشدند دستشان را پشت سرشان بگذارند.
هر درسی که دانش آموزان بتوانند از نمایش و پانتومیم اجرا نمایند.
هوش موسیقیایی: یعنی توانایی درک(از سوی آهنگساز)،تشخیص(از طرف منتقدسینما)،تبدیل به عموان آهنگساز و اجرا به عنوان نوازنده ،ارتباط دارد، این هوش مستلزم شناسایی ریتم،ارتفاع یا ملودی،و طنین یک قطعه موسیقی است.فرد می تواند درکی استعاری از موسیقی داشته باشد. موسیقی هم در یادگیری و هم در درمان کاربرد و تأثیر بسیاری دارد
چطور میتوانیم در تدریس روانشناسی، هوش موسیقیایی را به کار بگیریم؟
از دانشآموز بخواهیم متنی را با صدای زیر و بم بخواند یا در حال ضربه زدن روی میز متن را بخواند.
هوش میان فردی: به معنی توانایی درک و تمایز حالات روانی ،مقاصد، چطور میتوانیم در تدریس روانشناسی، هوش منطقی -ریاضی را به کار بگیریم؟انگیزه ها و احساسات دیگران . این هوش مستلزم شناسایی حالات چهره،، صداها،ایما و اشارات ،توانایی تشخیص انواع مختلف نشانه های بین فردی و توانایی پاسخگویی صحیح به این نشانه ها با روش عملی است.
چطور میتوانیم در تدریس روانشناسی، هوش میان فردی را به کار بگیریم؟
از یک دانش آموز محبوب در کلاس بخواهیم بخشی از درس را برای سایرین در کلاس تدریس کند.
هوش درون فردی: یعنی شناخت خود و توانایی عملکرد مناسب بر اساس آن.این هوش مستلزم داشتن تصویر روشنی از توانایی ها و محدودیت های فردی ، آگاهی از حالات درونی ، مقاصد،انگیزه ها خلق و خو ،تمایلات،قدرت خویشتن داری،انضباط فردی،ادراک و اعتماد به نفس و همچنین عزت نفس است.
چطور میتوانیم در تدریس روانشناسی، هوش درون فردی را به کار بگیریم؟
تمرین خودشناسی و انواع بازی های شاد و جذاب در کلاس درس که نیاز به خویشتن داری ،تمرکز و هشیاری دارد.
هوش طبیعت گرا: این هوش به معنی مهارت در شناخت و طبقه بندی گونه های مختلف گیاهان و جانوران و محیط فردی ست.این مورد همچنین توانایی شناسایی دیگر پدیده های طبیعی (مانند تشکیل ابرها وکوه ها)و توانایی تشخیص و تمیز اشکال غیرزنده مانند ماشین ها،کفش های ورزشی و……را شامل می شود.
چطور میتوانیم در تدریس روانشناسی، هوش طبیعت گرا را به کار بگیریم؟
مثلاً با دانشآموزان به حیاط مدرسه برویم یا از دانشآموزان بخواهیم گلدان و گل به کلاس بیاورند.
از دانش آموزان بخواهیم ارتباط بین گیاهان و جانوران را با سلامت روانی یا به طور اعم روان شناسی ، شرح و تبیین نمایند. به چه دلایل روان شناختی علاقه مندی به گل و گیاه در عصرحاضر تغییر کرده ؟و……..؟؟؟؟؟
هوش هستی یا فلسفی: نهمین هوشی که گاردنر اخیرا مطرح نموده است باعث می شودکه شخص بیشتر از اطرافیان به تفکر عمیق در مورد جهان هستی مانند مسایل فیلسوفانه و معنای زندگی و این که چرا به دنیا آمده ایم و به کجا می رویم و…..می پردازد .
چطور میتوانیم در تدریس روانشناسی، هوش هستی را به کار بگیریم؟
نکات اصلی تئوری MI
- یکی از اصول نظریۀ هوشهای چندگانه پذیرش «تفاوت انسانها با یکدیگر» است، پس از پذیرش تفاوت ها باید تلاش کنیم به جای کنترل دانشآموزان، آنها را بر اساس تواناییهایشان هدایت کنیم تا در فضای رشد قرار گیرند.
- تمام افراد از هر ۹ مقوله هوشی بهره مندند.
- همه ی افراد می توانند هر یک از هوش های خود را به سطح مناسبی از توانش برسانند.
- مقوله های هوشی معمولا به شکلی پیچیده با یکدیگر همکاری دارند.
- برای هوشمندی در هر مقوله ، چندین راه وجود دارد.
پیشنهاد گاردنر به معلمان
۱-تا جایی که می توانید در مورد دانش آموزان خود بیشتر بدانید و روشهایی را در آموزش به کار بگیرید که برای آنها راحت تر است.
۲-موضوعات مهم را با روش های متعدد تدریس کنید نه فقط با یک روش(مثلا نمایش، داستان ،هنر) فهم عمیق یک موضوع مستلزم این است که بتوانید آن را به روشهای متعدد ارائه دهید.
نتیجه این که در قرن اخیر ” آموزش ” نیز دچار تغییرات عمده ای شده است از سوی دیگر نموع بیش از پیش نژادی، قومی و فرهنگی دانش آموزان ، چالش های بسیاری را پیش روی معلمان قرار داده است.آنان باید برنامه هایی را تدوین کنند که نه تنها از نظر محتوا با تفاوت های فردی و فرهنگی متناسب باشد بلکه از قابلیت کاربردی مطلوبی نیز برخوردار باشد.