کارگاه جامعه‌شناسی/ ایجاد چالش ذهنی، بهبود یادگیری

روح‌الله کیانی، مدرس کارگاه جامعه‌شناسی همایش «ارتقای کیفیت آموزش علوم انسانی در مدارس» علت عدم تمایل معلم به تدریس و عدم تمایل دانش‌آموز به کلاس را عدم آموزش به شیوۀ صحیح دانست و گفت: بهترین روش برای یاددهی و یادگیری در حوزۀ علوم اجتماعی، روش «اکتشافی سازنده‌گرا» است، در حالی که در علوم تجربی از روش «تفکر استقرایی» استفاده می‌شود.

همایش «ارتقای کیفیت آموزش علوم انسانی در مدارس» ویژه استان مازندران به همت «مرکز ترویج علوم انسانی» و «ادارۀ تکنولوژی‌ها و گروه‌های آموزشی آموزش و پرورش استان مازندران» پنج‌شنبه، ۳۰ آبان‌ماه ۱۳۹۸ در اردوگاه شهدای بادلۀ ساری برگزار شد.

روح‌الله کیانی، مدرس دانشگاه فرهنگیان استان مازندران در کارگاه جامعه‌شناسی این همایش به سخنرانی پرداخت که در ادامه می‌خوانیم؛

«کسب» یادگیری پایدار نیست

«در حال حاضر فرایند یادگیری در مدارس ما بر دو پایۀ یاددهنده و یادگیرنده استوار شده است.

یعنی دانش‌آموزان یادگیری را «کسب» می‌کنند.

وقتی یادگیری را کسب می‌کنند این یادگیری به هیچ‌وجه پایدار و معنادار نیست.

ما به عنوان یک معلم حوزۀ مطالعات اجتماعی، در هر حوزه‌ای، باید با روش‌های «اکتشافی سازنده‌گرا» یا روش‌های «ساختن‌گرا» کار کنیم.

با روش «سازنده‌گرایی» درس دهید

خواهش من از همۀ همکاران این است که با یک جست‌وجوی ساده در این رابطهْ مسیر درست یادگیری را به دانش‌آموزان نشان دهند.

این روش‌ها و فرایندها بسیار ساده‌اند.

اساس این روش‌ها این است که به پدیده‌ها و برساخته‌های اجتماعی از جوانب مختلف نگاه کنیم، و این نوع نگاه را به دانش‌آموزان نیز منتقل کنیم.

به طور مثال معلم یک آسیب یا پدیدۀ اجتماعی را در کلاس بیان می‌کند، برای مثال اعتیاد.

سپس از دانش‌آموزان می‌خواهد از زوایای مختلفی به این بلای خانمان‌سوز نگاه کنند.

زمانی گفته می‌شد که اعتیاد جرم است، حالا اما نام بیماری را روی آن گذاشته‌اند.

بعد معلم کُدواژه‌هایی را در اختیار دانش‌آموزان قرار می‌دهد که رئوس بحث‌ها بر پایۀ آنها شکل می‌گیرند.

به طور مثال «اعتیاد و فرهنگ»، «اعتیاد و فقر»، «اعتیاد و اقتصاد» یا «اعتیاد و بهداشت».

کلاس را گروه‌بندی کنید

معلم باید چکار کند؟

به طور مثال در کلاس ۶ گروه مختلف به‌وجود می‌آوریم، یک پیش‌سازمان‌ده را به دانش‌آموزان می‌دهیم، مسئله را تفهم و تبیین می‌کنیم، سپس چالش ایجاد می‌کنیم و از دانش‌آموزان می‌خواهیم مسائل را حل کنند.

به این ترتیب یک گروه دربارۀ موضوع «اعتیاد و اقتصاد» بحث می‌کند، گروه دیگر دربارۀ «اعتیاد و فرهنگ»، و به این ترتیب هر گروه در بارۀ یک موضوع به صحبت می‌نشینند.

در مرحلۀ بعدی این موضوعات را به اشتراک می‌گذارند؛ مثلا نمایندۀ گروه اول مباحثی را که دربارۀ آنها صحبت کرده‌اند را با باقیِ گروه‌ها به اشتراک می‌گذارد.

و همینطور باقیِ گروه‌ها نیز به این طریق تجربیات خود را به اشتراک می‌گذارند.

پیش‌دانسته‌ها بعلاوۀ تفکر یادگیری را شکل می‌دهد

در ذهن هر فرد پیش‌دانسته‌هایی و اطلاعاتی از پایه‌های قبلی وجود دارد.

به طور کلی تمام چیزهایی که دانش‌آموز از راه‌های مختلف راجع به یک پدیدۀ اجتماعی می‌داند پیش‌دانسته محسوب می‌شود.

درست در این نقطه است که معلم باید ضربۀ آموزنده را بزند؛ تدریس معلم درست در این نقطه شکل می‌گیرد.

کار معلم جمع‌بندی و یک‌پارچه‌سازی داده‌ها و اطلاعات دانش‌آموزان است.

مهم‌ترین نقطۀ تدریس همین نقطه است: معلم تمام این مباحث را یک بار دیگر مطرح، دسته‌بندی و یک‌پارچه‌سازی می‌کند و یادگیری شکل می‌گیرد.

حالا دانش‌آموز در یک سطح جدید یادگیری است؛ و معلم آنها را در موقعیت‌های یادگیری جدید قرار می‌دهد.

لذت یادگیری را به دانش‌آموزان بچشانید

از این رو، چون دانش‌آموزان خود به طور فعال در امر یادگیری دخالت داشتند، اندیشیدند و پیش‌دانسته‌هایشان را با دانسته‌های جدید دیگر دانش‌آموزان جمع بستند، هم‌افزایی کردند و این دیالوگ شکل گرفت.

روش «سازنده‌گرایی» بسیار ساده و کارآمد است

از شگل گرفتن این دیالوگ، انواع و اقسام مهارت‌های دیداری، شنیداری، حسی و ارتباطی به دانش‌آموز منتقل می‌شود.

بهترین روش برای برگزاری یک کلاس در حوزۀ علوم اجتماعی، همین روش «اکتشافی سازنده‌گرا» است.

در حالی که در علوم تجربی از روش «تفکر استقرایی» استفاده می‌شود.

در روش استقرایی از جزء به کل می‌رسیم اما در روش اکتشافی سازنده‌گرا از کل به جزء می‌رسیم.

یادگیری یعنی لذت بردن؛ امروزه اما برای دانش‌آموزان ما یادگیری با کمترین میزان لذت همراه است، اگر نگوییم با رنج همراه شده است.

حال باید دید چرا این اتفاق افتاده است. کجای کار نظام آموزشی اشتباه بوده است که دانش‌آموزان و حتی معلم‌ها از آموختن و آموزش لذت نمی‌برند.

موارد ثقیل را با مصادیق ساده جا بیندازید

یکی از مشکلات دانش‌آموزان ثقیل بودن ادبیات کتاب جامعه‌شناسی، خصوصا پایۀ دوازدهم، است؛ دانش‌آموز هر بار که به کتاب رجوع می‌کند با مفاهیمی سنگین، فلسفی، انتزاعی و ثقیل روبه‌رو می‌شود که راه یادگیری بر او سد می‌شود.

بسیاری از موارد سخت و ثقیل کتاب درس را می‌توان با مصداق برای دانش‌آموزان جا انداخت؛ به اصطلاح باید از «پدیدۀ مجاورت» و قیاس برای رساندن مفاهیم استفاده کرد.

به طور مثال اگر بخواهیم کارکرد قلب در بدن را برای دانش‌آموزان تشریح کنیم، می‌توانیم از قیاس آن با پمپ آب بهره بجوییم و مفهوم را برسانیم.

مثال و مصداق، موضوعات را عینی و قابل دیدن و فهمیدن می‌کند.

پیشنهاد من به معلم‌ها این است که جایی که مصداق وجود ندارد، مصداق‌سازی کنید و حتی آن را به شورای مؤلفین کتاب پیشنهاد دهید.»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

به بالای صفحه بردن