دکتر سیدمحمد دلبری با بیان اینکه يكي از اصول آموزش موفق، «دستيابي به يادگيري معنادار» است، گفت: ساختار کتاب درسی به مثابه يك شبكه دانشي براي ايده يا فكر، «بهيادسپاري» را سادهتر مي كند و اطلاعات در موقع نيازسريعتر بازيابي ميشوند.
همایش «ارتقای کیفیت آموزش علوم انسانی در مدارس» ویژه استان مازندران به همت «مرکز ترویج علوم انسانی» و «ادارۀ تکنولوژیها و گروههای آموزشی آموزش و پرورش استان مازندران» پنجشنبه، ۳۰ آبانماه ۱۳۹۸ در اردوگاه شهدای بادلۀ ساری برگزار شد.
دکتر سیدمحمد دلبری، استاد معارف دانشگاه امام صادق(ع) در کارگاه دین و زندگی این همایش به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانیم؛
«شايد براي شما پرسشهایی مانند پرسشهای زير مطرح شده باشد كه:
محتواي كتاب درسي را چگونه انتخاب میکنند؟ به عبارتي منابع تعيين اهداف و به تبع آن انتخاب محتوا چيست؟
محتواي كتاب درسي را چگونه ساماندهي مي كنند؟ به عبارتي چه معيارها و ملاكهايي براي ساماندهي درست محتواي آموزشي وجود دارد كه كتاب درسي بر اساس آنها سازماندهي مي شود
و در ادامه ممكن است اين سؤال مطرح شود كه ملاك تقسيمبندي محتوا و به عبارتي فصلبندي كتاب چيست ؟
آنچه در پي ميآيد مربوط به سؤال اخير است يعني ساختار كتاب درسي.
ساختار كتاب درسي مربوط به حوزه تعليم و تربيت ديني در نظام آموزشي چگونه است؟
اين سؤال درباره چگونگي ساختار است نه درباره چرايي ساختار. بنابراين در ابتدا به چگونگي ميپردازيم و سپس به چرايي انتخاب ساختارها و فلسفهاي كه در لايۀ پنهان ساختار قرار دارد.
ساختار كتابهاي درسي تربيت ديني در دوره ابتدايي
«هديههاي آسمان» عنوان كتاب درسي ديني دوره ابتدايي است. عنوان كتاب با عنايت به ويژگيهاي دوره كودكي انتخاب شده است. كما اينكه زبان و ادبيات مخاطب نيز از اصول تربيت در اين كتاب است.
ساختار كتابهاي دوره ابتدايي بر محور ۹ موضوع ارئه شده است:
خداشناسي، پيامبري، امامت، جهان آخرت، قرآن، آداب و اخلاق، احکام، مراسم اسلامي، شخصيتهاي ديني، خودشناسي
بنابراين در اين ساختار، ملاك موضوعات مطرح در آئين اسلام بوده است اما در كتاب اثري از اين عناوين نيست و در هيچ جاي متن اثري از تقسيمبندي ناظر بر مفاهيم فوق نيست.
به عبارتي كتاب فاقد فصلبندي است.
هر درس عنوان و محتوايي دارد و درس بعدي بدون فاصله پس از آن آمده است.
به عبارتي ديگر ما در فهرست مطالب كتاب يا در محتوا شاهد فصولي نيستيم كه مثلاً دروس خداشناسي را از نبوت جدا كرده باشد يا دروس احكام را از ساير فصول.
اين نوع از ساختار كتاب ناشي از حجم اطلاعات بسيار كمي است كه دانشآموزان در اين موضوعات دارند.
و از طرفي عنوانهاي اصول عقايد (توحيد، نبوت ، جهان آخرت و ساير مفاهيم ديني) نيز برايشان نامفهوم است.
ساختار كتابهاي دوره اول متوسطه
ساختار اين كتابها برعكس دوره ابتدايي از منطقي خاص تبعيت ميكند.
در اين منطق از مفهوم «هدايت» كه به لحاظ معنايي با بحث تربيت ارتباط روشني دارد بهره گرفته شده است.
مفهوم هدايت از مفاهيم پركاربرد بوده است.
به گونهاي كه اسم فاعل از هدي يعني «هادي» يكي از مهمترين مشاغل آن دوره، بوده است.
اين شغل سختيهاي فراوان دارد و اگر بخواهيم معادل نزديك فارسي براي آن انتخاب كنيم كلمه راهبر مي تواند مناسب باشد كسي كه بلد راه است و تواناييي عبور دادن مسافران از صحراهاي گرم و دهشتناك شبه جزيره، را دارد.
اين عبور به گونهاي بايد ميبود كه آنان را از خطرات راه در امان نگهدارد و به سرمنزل مقصود برساند.
ساختار کتاب درسی با عاريت گرفتن مفهوم هدايت در فهرست و محتواي خود، مخاطب خود را يعني دانشآموز را به مثابۀ مسافري تلقي كرده است كه قرار است از مبدأي به مقصدي برسد.
بنابريان براي يك مسافر آغازي وجود دارد و فرجامي.
اين مسافر براي طي طريق خود به راهنما نيازمند است.
علاوه بر آن ظرفيتهاي وجودي برابراي طي مسير بايد داشته باشد.
رهزناني در اين مسير وجود خواهند داشت و ياوراني كه طي مسير را سهولت بخشند.
احتياج به نقشه راه نيز خواهد داشت.
بر اين اساس كتاب درسي از شامل فصول زير شده است: مبدأشناسي (توحيد)، فرجامشناسي(معاد)، ياران و راهنمايان(نبوت و امامت)، توشه(احكام و اخلاق) و …
ساختار كتاب دوره دوم متوسطه
ساختار کتاب درسی دوره دوم كاملاً متفاوت از ساختار كتابهاي دوره قبل است.
اين ساختار از فرايند شكلگيري رفتار ديني تبعيت ميكند.
توضيح آنكه يك رفتار ديني معيار سه مرحله اساسي را طي ميكند.
مرحله اول مرحلۀ شناختي و ذهني است.
در اين مرحله انسان با تكيه بر انديشه و تأمل و تفكر نسبت به يك گزاره آگاهي ميیابد.
در مرحله بعد اين آگاهي از مرحله ذهن به درون قلب ورود مي كند.
آگاهي كه در درون قلب جاي بگيرد و در سرزمين قلب استوار گردد، باور يا همان ايمان ناميده ميشود و وقتي آثار عملي آن روشن شود و تجلي يابد وارد مرحله سوم شده و عمل مطابق با ايمان ناميده ميشود.
چنانچه عملي فاقد پشتوانه آگاهي برخاسته از انديشه باشد يا آنكه از روي ايمان به آموزههاي ديني انجام شود در اينكه عمل ديني ناميده شود تأمل جدي وجود دارد.
بر اساس توضيح فوق محتواي كتابهاي درسي دوره متوسطه در سه بخش انديشه، قلب و عمل سازماندهي شده است.
اكنون كه ساختار كتابهاي درسي دورههاي گوناگون تحصيلي را دانستيم به سؤال اصلي ميرسيم.
نقش دانستن اين ساختارها در آموزش چيست؟
براي روشن شدن جايگاه بحث، سؤال را ميتوان به گونهاي ديگر مطرح كرد.
اگر كسي با ساختار كتاب درسی آشنا نباشد چه اختلال احتمالي، آموزش او را تهديد خواهد كرد و يا آنكه از چه مزيتي محروم خواهد شد؟
آشنايي با ساختار كتاب درسي و انتقال آن به دانشآموزان، به عنوان ابزاري براي «جهتدهي به يادگيري» عمل ميكند.
تحقيقات حكايت از آن دارند كه اطلاعات اوليه در جهت دادن به ذهن يادگيرندگان نقش اساسي دارد.
در واقع اين نوع اطلاعات مانند «پيشسازماندهندگانی» هستند كه ساختار مورد نياز براي يادگيري را پديد ميآورند.
اطلاع از ساختار كتاب درسی ميان بخشهاي مختلف كتاب ارتباطهاي معناداري برقرار ميكند.
اين موضوع به دانشآموزان كمك ميكند در هنگام پردازش اطلاعات و پاسخ به پرسشها يا انجام وظايف مربوط به فعاليتها در دروس مختلف، هدفمند و مطلع باقي بمانند.
ساختار کتاب درسی به مثابه يك شبكه دانشي براي ايده يا فكر، «بهيادسپاري» را سادهتر مي كند و اطلاعات در موقع نيازسريعتر بازيابي ميشوند.
در مقابل، اطلاعات از هم گسيخته معمولاً به صورت سطحي و طوطيوار آموخته ميشوند و در اندك زماني فراموش ميگردند.
بنابراين ساختار کتاب درسی با انسجام محتوا، يادگيري را ساده تر ميکند.
خلاصه آنكه يكي از اصول آموزش موفق، «دستيابي به يادگيري معنادار» است.
بهياد سپاري بهتر محتوا بايد در قالبي منسجم و مطابق با ساختار موضوعي ارائه گردد، بنابراين آشنايي با ساختار محتوا امري ضروري براي آموزش است.