باید این باور که رشتۀ علوم انسانی، رشتهای حفظی است ابتدا در خودمان سپس در دیگران تغییر دهیم. نباید ارزش رشتۀ علوم انسانی را با حفظی دانستن آن از بین ببریم. وقتی میگوییم مطلبی حفظی است یعنی خودش مفهومی ندارد و من باید مدام آن را تکرار کنم تا یادم بماند. باید «حفظی بودن» را از رشتۀ علوم انسانی کنار بگذاریم تا این رشته جایگاه اصلی خودش را بین اولیای مدرسه، والدین، دانشآموزان و دیگر افراد پیدا کند.
همایش «ارتقای کیفیت آموزش علوم انسانی در مدارس» ویژه مازندران، به همت «مرکز ترویج علوم انسانی» با همکاری «ادارۀ تکنولوژی و گروههای آموزشی استان مازندران» با حضور بیش از ۲۰۰ نفر از دبیران دروس رشتۀ علوم انسانی پنجشنبه، ۳۰ آبانماه ۱۳۹۸ در ساری برگزار شد.
وحید تمنا، از مشاوران مطرح رشتۀ علوم انسانی در افتتاحیۀ این همایش به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانیم؛
ارجمندی علوم انسانی میراث معلم است
اولین موضوعی که در رشتۀ علوم انسانی اهمیت دارد، باور معلمها به ارزشمند بودن رشتۀ انتخابیشان است.
در صورتی که معلم عمیقاً باور داشته باشد تحصیلاتش و درسی که آموزش میدهد ارزشمند است،
میتواند این حس ارجمندی را در دانشآموز بوجود آورد.
دانشآموز باید احساس کند در رشتۀ ارزشمندی تحصیل میکند تا تمام توان و ظرفیت خود را به کار گیرد.
دانشآموزان باید احساس کنند این رشتهای که دارند در آن درس میخوانند بهترین رشتۀ تحصیلی است.
مقایسۀ نابجا ممنوع!
در این میان موضوع معیشت پیش میآید، و ما این سؤال را میپرسیم که مگر میشود با رشتۀ علوم انسانی کار پیدا کرد؟
میگوییم «رشتۀ علوم انسانی مثل رشتههای علوم پزشکی پولساز نیست»، ما رشتۀ «علوم انسانی» را در یک کفه میگذاریم و رشتۀ «پزشکی» را در کفۀ دیگر!
این در حالی است که رشتهای مانند حقوق میتواند در درآمدزایی همپای رشتۀ پزشکی باشد.
همچنین یک روانشناس، مشاور، مدیر و حسابدار درآمدی بیشتر از یک زیستشناس دارند؛ پس این مقایسه نابجاست.
همچنین ملاک برای انتخاب رشته نباید درآمدزایی آن رشته، بلکه علاقه، توانایی و استعداد دانشآموز در آن زمینه باشد، چرا که تلاشی که در پی علاقهمندی بوجود میآید قطعاً موجب درآمدزایی میشود.
ما نمیتوانیم دانشآموزان علوم انسانی را با شعار دادن، به رشتهشان علاقمند کنیم مگر اینکه ارزشهای واقعی را جلوی پایشان بگذاریم.
«گلایه یا تلاش» انتخاب با شماست
آیا ما متغیر مستقل رفتارهای خودمان هستیم یا متغیر وابسته؟
آیا عامل انجام کارهایمان خودمانیم یا چیزی بیرونی عامل آن است؟
اگر عامل انجام کارهایمان خودمانیم، پس متغیر مستقل رفتارهایمان هستیم.
اگر عامل کارهای ما چیزی بیرونی است پس متغیر وابسته رفتارهایمان هستیم.
اگر متغیر مستقل رفتارمان هستیم، باید مسئولیت رشتهای که انتخاب کردهایم و در حال تدریس آن هستیم بپذیریم و گلایهها و نقها را کنار بگذاریم.
ما به غر و نق زدن عادت کردهایم در حالی که اگر این رفتار را کنار بگذاریم قطعاً در تمام زمینهها بیشتر رشد میکنیم.
ما مسئولیت مشکلات را بیرونی و مربوط به دیگران میدانیم در حالی که میتوانیم سعی کنیم حداقل در حوزۀ فعالیت خودمان بهترین عملکرد را بروز دهیم.
کلید «ارجمندی علوم انسانی» در دست دانشآموزان است
اگر میخواهیم دانشآموز رشتۀ علوم انسانی با سربلندی و افتخار از رشتهاش یاد کند باید به او آگاهی دهیم که این خود اوست که میتواند و باید برای رشتهاش ارزش ایجاد کند، باید عامل مستقل رفتارها و عملکرد خودش باشد و منتظر کاری از بیرون و توسط دیگران نباشد.
از سر ناچاری علوم انسانی نخوانید
چند سال پیش برای مشاورۀ انتخاب رشتۀ دانشگاه دانشآموزان رشتۀ علوم انسانی به یکی از مدارس تهران رفته بودم، بعد از نشست من با دانشآموزان، زنگ تفریح خورد و سپس دانشآموزان در صف ایستادند؛
مدیر مدرسه رو کرد به دانشآموزان داخل صف و گفت:
«اول دبیرستانیها! انقدر سر و صدا میکنید که آخر سر نمره نمیارید و همتون میرید رشتۀ انسانی»،
باور آن مدیر این بود که رشتۀ علوم انسانی آخرین راه و از سر ناچاری است.
اما دانشآموزان رشتۀ علوم انسانی در دانشگاهها خلاف این را ثابت کردهاند و افراد موفق بسیاری در آنها دیده میشود.
همچنین تعداد دانشجویان کارشناسی ارشدی که از رشتههای فنی و مهندسی و تجربی به رشتههای علوم انسانی روی آوردهاند بسیار بالاست.
علوم انسانی یک طریقت است
با وجود اینکه بسیاری از رشتههای علوم انسانی ظرفیت درآمدزایی و پولسازی بالایی دارند اما ارزش رشتههای علوم انسانی فقط به شغل نیست؛ علوم انسانی یک طریقت است.
علوم انسانی مسیری برای رشد و توسعۀ فردی و اجتماعی است، رشتۀ علوم انسانی مانند سایر رشتهها فقط یک رشته برای رسیدن به یک شغل نیست.
من در دبیرستان رشتۀ ریاضی خواندم اما کنکور انسانی دادم و رشتۀ جامعهشناسی را انتخاب کردم نه بخاطر اینکه در آینده کارمند جایی شوم بلکه برای اینکه کاری برای کشورم انجام دهم.
پیدا کردن «احساس ارجمندی» موتور محرکۀ دانشآموزان است
اگر ما در جایگاه معلم نتوانیم به دانشآموزان رشتۀ انسانی «احساس ارجمندی» دهیم،
هیچکس و هیچچیز نمیتواند این احساس را به آنها بدهد و موتور محرکۀ درونیشان را راه بیندازد تا از تمام ظرفیتشان برای رشد و توسعۀ فردی و اجتماعی استفاده کنند.
مرکز کنترلت را درونی کن!
اگر به فردی پیشنهاد انجام کاری را بدهند و آن فرد نگاه کند ببیند که آیا قبل از او کسی این کار را انجام داده است یا خیر،
چگونه انجام داده است و بر اساس آنها تصمیم بگیرد مرکز کنترلش بیرونی است.
اما اگر به فردی پیشنهاد کاری را بدهند و او به این فکر کند که اگر من این کار را انجام دهم چه فایدههایی دارد
و چگونه میتوانم این کار را انجام دهم مرکز کنترلش درونی است.
رشتۀ علوم انسانی گوشۀ رینگ افتاده
رشتۀ علوم انسانی گوشۀ رینگ افتاده، هر کسی میرسد یک ضربه به آن میزند،
از خانوادهای که دانشآموز را به این رشته فرستاده گرفته تا فامیلی که میشنوند دانشآموز به این رشته رفته و از هممدرسهایهایی که به رشتههای دیگر رفتهاند تا مدیر، ناظم و معلم همه و همه به نوعی رشتۀ علوم انسانی را زیر مشت و لگد گرفتهاند.
برای مثال برخی مدیران، معلمان خوب عربیشان را به کلاسهای ریاضی و تجربی اختصاص میدهند، با اینکه درس عربی از دروس اختصاصی رشتۀ علوم انسانی است.
در نهایت این اتفاقات و ضربات، مرکز کنترل دانشآموز رشتۀ علوم انسانی بیرونی میشود و همواره منتظر میماند تا دیگران به او بگویند چه کاری انجام دهد.
همواره به نظر و اعمال دیگران توجه میکند و خودش را فراموش میکند.
رشتۀ علوم انسانی «حفظی» نیست
ما برای اینکه بتوانیم مرکز کنترل این دانشآموزان را از بیرونی به درونی تغییر دهیم باید چه کنیم؟
باید این باور که رشتۀ علوم انسانی، رشتهای حفظی است ابتدا در خودمان سپس در دیگران تغییر دهیم.
نباید ارزش رشتۀ علوم انسانی را با حفظی دانستن آن از بین ببریم.
بعضی والدین میگویند: «حافظۀ بچهم قویه پس بره انسانی»، مدیر مدرسه میگوید: «نمرۀ تاریخش خوبه، معلومه حافظهش خوبه، پس بره انسانی».
وقتی میگوییم مطلبی حفظی است یعنی خودش مفهومی ندارد و من باید مدام آن را تکرار کنم تا یادم بماند.
باید «حفظی بودن» را از رشتۀ علوم انسانی کنار بگذاریم، تا این باور تغییر نکند، این رشته جایگاه اصلی خودش را بین اولیای مدرسه، والدین، دانشآموزان و دیگر افراد پیدا نمیکند.
رشتۀ علوم انسانی «مفهومی» است
چطور ممکن است درسهای روانشناسی، فلسفه، منطق، اقتصاد، دین و زندگی بدون معنا و مفهوم و حفظی تلقی شوند.
درسهای رشتۀ علوم انسانی مفهومی هستند.
چطور برخی دبیران ۱۵۰ صفحه کتاب درسی را ۹ ماه با روخوانی دانشآموزان جلو میبرند؛ آنها برای کنترل کردن کلاس این کار را میکنند.
ما معلمان، کلاس را به این شکل مدیریت میکنیم بنابراین خودمان عامل پایین آوردن و پایین ماندن ارزش رشتۀ علوم انسانی هستیم.
میانگین نمره زیر ۱۰ امتحانات نهایی حکایت از چه دارد؟
میانگین نمرۀ درس جامعهشناسی در استان قزوین در امتحانات نهایی سال گذشته هشت و نیم بوده است.
علت این موضوع این است که معلمان در مقطع قبلی چند نمونه سؤال به دانشآموز میدهند و از همانها امتحان میگیرند تا نمرات پایین نیاید و مدیر مؤاخذهشان نکند. چون از مقاطع قبل امتحانات سراسری نبوده است.
همینطور میانگین نمرۀ درس ریاضی در امتحانات نهایی استان قزوین ۶ و درس فلسفه ۷ بوده است.
علت این اتفاق باور بر حفظی بودن درسهای رشتۀ علوم انسانی است،
ما همواره به دانشآموز میگوییم «بشین بخون، بشین حفظ کن برو امتحان بده»، دانشآموز میگوید من معنی و مفهوم این درس را نمیفهمم و ما به او میگوییم: «دوباره از روش بخون!».
در رشتههای ریاضی و تجربی به دانشآموزان روش درس خواندن یاد میدهند اما در رشتۀ انسانی به دانشآموز میگویند:
«۱۰ بار از روش بخون تا بفهمی!».
عضوی از «انسانیها» باشید
به دبیران دروس رشتۀ علوم انسانی پیشنهاد میکنم برای افزایش آگاهی از «روشهای تدریس و مطالعه»، مطالب سایت «انسانیها» و «مرکز ترویج علوم انسانی» را مطالعه و دنبال کنند.