نشست حرفه‌ای‌گری در آموزش و معلمی

• موضوع نشست: «حرفه‌ای گری در آموزش و معلمی»

• سخنران: دکتر حسینی‌خواه، رئیس اداره تکنولوژی و گروه‌های آموزشی شهر تهران و سرگروه‌های آموزشی
• زمان: ۱۲ اردیبهشت ۹۸

پیش از آغاز سخن، روز معلم را به شما معلمان عزیز تبریک عرض می‌کنم وآرزو می‌کنم که سالیان سال در کسوت معلمی مشغولِ خدمت‌رسانی باشید. عنوان بحث امروز ما «حرفه‌ای گرایی در معلمی» است که به مناسبت روز معلم این موضوع را برای بحث وگفت‌ وگو انتخاب نمودم.

به نظرشما آیا «معلمی» یک عمل حرفه‌ای است؟ ویژگی‌های یک معلم حرفه‌ای چیست؟

من پیش از این پژوهشی در خصوص «حرفه‌ای گرایی» می‌خواندم که توسط آیزنر، پژوهشگر حوزۀ تعلیم وتربیت، انجام شده است.

آیزنر اظهار داشته که من برای انجام پژوهشم دررابطه با حرفه‌ای گرایی به سراغ مردم آمریکا رفتم واز آن‌ها پرسیدم:«به نظر شما شغلی که تصاحب آن نیازمند حرفه‌ای گرایی وتخصص بسیار است، کدام است؟» آن‌ها پاسخ دادند: بازیکن بیسبال. همان‌طور که می‌دانید بازی بیسبال یکی از بازی‌های مورد استقبال آمریکایی‌هاست. تاجران انتخاب بعدی مردم آمریکا در پاسخ به سؤال حرفه‌ای‌گری بودند.

هایزنر در ادامه از مردم پرسید:«آیا شما فکرنمی‌کنید که معلمان هم باید حرفه‌ای باشند وبرای تدریس به تخصص نیاز دارند؟» اما پرسش‌شوندگان در پاسخ گفتند:«هرکسی می‌تواند تدریس کند.»

هایزنر در این پژوهش با این سؤال وابهام مواجه می‌شود که چطور مردم بازی بیسبال را که برد وباخت آن هیچ نسلی را به خطر نمی‌اندازد ونتایج آن زندگی هیچ کسی را دچار مخاطره نمی‌کند، نیازمند بیشترین حرفه‌ای گرایی وتخصص‌مندی می‌دانند ولی وقتی صحبت از تربیت نیروی انسانی ونسل جوان می‌شود تخصص وحرفه‌ای‌گری را غیرضروری می‌دانند.

حرفه‌ای گرایی در تدریس چیست؟

زمانی که کسی می‌خواهد در کسوت معلمی مشغول به کار شود، تئوری‌ها ومفاهیم نظری متعددی در اختیار این شخص قرارداده می‌شود وفرد به شخصی‌سازی این تئوری‌ها وسپس درونی‌سازی آن می‌پردازد. سپس این مفاهیم ونظریه‌ها را با “تجربۀ تدریس” خود درمی‌آمیزد.
فرایندی که شرح دادم مسیری است که ما معلم‌ها در راستای حرفه‌ای گری خود طی می‌کنیم.

دو نوع محیط داریم

  1. محیط دانایی
  2. محیط انجام دادن
تنها تفاوت این دو محیط فرایندی است که در درون من به عنوان معلم اتفاق می‌افتد. منِ معلم دانش این حوزه را از متخصصان وصاحب نظران این حوزه می‌آموزم وبا تجربیات تدریس خودم می‌آمیزم وبه آموزش می‌پردازم؛ از آنجاکه پژوهشگران ومحققان بیشتر در محیط دانایی وحول تئوری‌ها مشغول به کار وتخصص گرایی می‌باشند، فرایند حرفه‌ای گری در آن‌ها سریع‌تر رخ می‌دهد اما معلمان چون بیشتر در میدان عمل هستند ومحیط «محیط انجام دادن» غالب آن‌ها است، فرایند حرفه‌ای گری وتخصص‌گرایی با سرعت کمتری پیش می‌رود.

حال من از شما معلمان می‌پرسم که تصور شما از حرفۀ معلمی چیست؟

برخی در پاسخ به این سؤال می‌گویند:
معلم شمع فروزان است.
…. قطب‌نما است.
…. فانوس دریایی است.
…. waze(سامانۀ موقعیت یاب) است.
…. ابر است
و …

هرکدام از این تعاریف حائز اهمیت هستند؛ چراکه نشانگر بینش شما به شغل معلمی می باشند. هم‌‌‌چنین این تعریف واستعاره‌ها از معلم، بیان‌کنندۀ ادراک ما نسبت به معلم ومعلمی است.

بر این اساس آیا ما شمع هستیم وبرای مدتی اطراف خود را روشن کرده ومدتی بعد خاموش می‌شویم؟

یا اینکه آیا ما معلمان صرفا شبیه قطب‌نما مسیر را نشان می‌دهیم وکارکرد دیگری نداریم؟

یا در تعبیر دیگری ما هم‌چون مادری هستیم که غیر از حیطۀ شناختی برای رشد وبالندگی فرزندش، نهایت تلاش خود را می‌کند. این نوع نگاه بینش آن شخص نسبت به شغل معلمی را نشان می‌دهد.

شاید تا این‌جا از خود پرسیده باشید که چرا این قضایا را برای شما تعریف کرده‌ام؟

بسیاری از ما معلمان نمی‌دانیم که سند تحول بنیادین چه تصویری از معلم ترسیم کرده ومتناسب با آن تصویر چه انتظاری از ما دارد. برای خیلی از ما معلمان میان تصویری که از حرفۀ خود داریم و تصویری که سند تحول ارائه می‌دهد، انطباقی وجود ندارد؛ چراکه تصور می‌کنیم هنوز یک سخنران سنتی ومتکلم‌وحده هستیم که صرفاً وظیفۀ آموزش محتوای درسی کتاب را برعهده داریم واز جنبه‌های دیگری که سند به آن اشاره داشته غافل هستیم. درادامه اشارۀ کوتاهی به جنبه‌های دیگر شغل معلمی می‌کنم:

هویت حرفه‌ای معلمان شامل ۳ مورد می‌شود؛
معلم به عنوان متخصص موضوع درس:

تا چند دهۀ قبل افراد می‌پنداشتند که اگر دانش حوزۀ درس را داشته باشند وبتوانند بر موضوعات کتاب درسی تسلط داشته باشند، معلم خوبی خواهند بود، ولی امروزه صرف بهره‌مندی از این قابلیت کفایت نمی‌کند. در دنیای امروز معلم خوب کسی‌است که مفاهیم و روابط بین مفاهیم را بداند. اگر حین تدریس هر دو مؤلفه لحاظ نگردد، دانش‌آموزان یک‌ ماه پس از امتحاناتِ پایان سال مفاهیم آموخته شده را از یاد می‌برند. امروزه شیوه‌های نوین تدریس وآموزش از «موضوع درس» به عنوان «دانش قابل تدریس» یاد می‌کنند.

معلم به عنوان متخصص پِداگوژی(هنر معلمی):

معلمی که از علم وهنر معلمی برخوردار است، به جنبۀ اخلاقی تدریس توجه می‌کند. برقراری ارتباط سالم با دانش‌آموزان در حوزۀ پداگوژی است. معلم در هنر معلمی دو ویژگی دارد:

  1. وقت، انرژی وتوجهی که صرف آموزش می‌کند.
  2. برنامه وچینشی که برای تدریس در نظر می‌گیرد.

معلمی که برخوردار از هنر معلمی است هنگام تدریس به چشمان دانش‎‌آموزان خود می‌نگرد وبا آن‌ها همراه می‌شود ومی‌داند که شاگردش چه زمانی حواسش به درس هست وچه زمانی از درس دور می‌شود.

این معلم شیوه‌های بیان تأثیرگذار وگیرا را می‌داند وبا بیان شیرین خود درس زندگی به دانش‌آموزان می‌دهد.
در سند تحول بنیادین از معلم به‌عنوان مربی یاد می‌کند واین انتخاب نام، اشاره به نقش تربیتی معلم دارد. معلم نباید از یاد ببرد که گاهی ذهن دانش‌آموزش با مشکلات درگیر است و وظیفۀ اوست که درحد امکان به او کمک کند.

معلم به‌عنوان متخصص آموزشی(تعلیمی)

کلاس‌های ما از «معلم‌محور» باید به «دانش‌آموزمحور» تغییر یابند. معلم باید مدل‌های تدریس، شیوه‌های نوین آموزش، سطوح سنجش وارزشیابی وتکنولوژی‌های جدید را بداند ودر کلاس درس از آن‌ها بهره بگیرد. اگر قرار باشد معلم فضای امن وپُربازدهی را برای دانش‌آموزان مهیا کند، لازم است که از همه موارد گفته شده آگاه باشد و آن‌ها را بکار گیرد.

اکنون که این سه ویژگی مطرح شد، در پایان سخن از شما می‌پرسم که تا چه اندازه خود را حرفه‌ای می‌دانید وتاچه اندازه این سه ویژگی را برای تدریس خود لحاظ می‌کنید؟ از این پس به این سه مؤلفه بیشتر توجه کنید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

به بالای صفحه بردن