علوم‌انسانی؛ تک گویی و پُرگویی نیست

مصاحبه با سعید تمنا

  • لطفا رشته تحصیلی دبیرستان و دانشگاه خود را معرفی بفرمایید

در دبیرستان، من ریاضی و فیزیک خوانده‌ام، ولی در مقطع کارشناسی در دانشگاه تهران علوم اجتماعی و در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری رشتۀ جامعه‌شناسی را در دانشگاه پیام نور تهران دنبال کرده‌ام.

  • رزومه شما نشان می‌دهد که در برهه ای از زمان تغییر رشته داده‌اید و وارد حوزه علوم انسانی شده‌اید. چطور شد به فعالیت‌، مطالعه و پژوهش در حوزه علوم‌انسانی علاقه‌مند شدید؟

من از کودکی و نوجوانی که انواع کتاب‌های داستان و رمان را می‌خواندم به علوم انسانی گرایش داشتم. ولی در آن زمان، به ما القا می‌شد که یا تجربی بخوانید و پزشک شوید یا ریاضی بخوانید و مهندس! لذا علوم انسانی، مورد اقبال خانواده‌ها نبود و متاسفانه کسی هم نبود که این رشته را معرفی کند. من در سال ۱۳۶۵ پس از مدت‌ها دوری از تحصیل، تصمیم بزرگ خود را گرفتم و در رشته علوم اجتماعی (جامعه‌شناسی) دانشگاه تهران، قبول شدم. پاسخ به انبوه سوالاتی که در ذهن داشتم و جوابی برای آن‌ها نمی‌یافتم خیلی به من انرژی می‌داد. سوالاتی از این قبیل:

  • چرا در جامعۀ ما، علیرغم برخورداری از منابع نفت و گاز فقر و فلاکت و بیکاری وجود دارد؟
  • چرا ما علی‌رغم کار زیاد، درآمد خوبی نداریم؟
  • چرا هوای ما آلوده، شهرهای بزرگ ما شلوغ و بی‌نظم و پر از جرم و جنایت است؟
  • چرا نمی‌توانیم از تاریخ پر فراز و نشیب مان عبرت بگیریم و آزادی و نظم و پیشرفت به دست بیاوریم؟
  • چرا غربی‌ها توسعه پیدا کرده‌اند و زندگی شادمانه‌ای دارند و ما نه!
  • چه باید بکنیم تا ما هم پیشرفت پیدا کنیم و دیگر شاهد فقر و فلاکت و گرسنگی نباشیم؟
  • آیا خدا برای ما چنین سرنوشتی مقدر ساخته یا ما نمی‌توانیم از علم و سرمایه مان خوب استفاده کنیم؟
  • و ده‌ها سوال بی‌پاسخ دیگر……….. که مرا به حوزه علوم انسانی پرتاب کرد!
  • برای مخاطبان ما جذاب خواهد بود اگر بفرمایید در حال حاضر در حوزه علوم انسانی چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهید؟

من استاد دانشگاه هستم و ضمن تدریس، در پروژه‌های مرتبط با آب(سد و شبکه)، کشاورزی(شبکه‌ فرعی آبیاری و کشت گلخانه‌ای) و معماری و شهرسازی هم با سایر متخصصان همکاری می‌کنم. ضمنا چندین کتاب و مقاله نوشته‌ام که مبانی جمعیت‌شناسی یکی از ان‌هاست و پژوهش‌های علمی و کاربردی گوناگونی انجام داده‌ام.

  • شما بیشتر از فعالیت و اشتغال در حوزه علوم انسانی احساس لذت می‌کنید یا با فعالیت در حوزه‌های دیگر؟

چه سوال خوبی! ببینید به نظر من، همه حوزه‌ها به هم‌ نیازمندند و نمی‌توان علوم انسانی را از سایر علوم تجربی و ریاضی جدا کرد.

مثالی می‌زنم: برای مقابله با آلودگی هوا و عوارض آن، مهندسی ترافیک و پزشکی نیازمند علوم انسانی هستند. چون باید شهروندان را آموزش داد که با وسایل عمومی رفت و آمد کنند! اما مگر با یک توصیه یا سفارش می‌شود دیدگاه‌های مردم را عوض کرد؟! این کار باید از کودکی آغاز شود و احترام به حقوق همشهریان طی آموزش‌های مدرسه‌ای و دانشگاهی از یک طرف و شناخت آثار و عوارض آلودگی هوا روی زندگی فردی و اجتماعی از طرف دیگر، آموخته شود و در عین حال مدیریت شهری نیز به گونه‌ای فعال و کارآمد وارد صحنه شود. هوای پاک و تمیز، یک شعار نیست؛ خود زندگی است که باید همگی برای به دست آوردن آن تلاش کنیم.

  • به نظر شما چه دیدگاهی نسبت به رشته‌های علوم انسانی در ایران وجود دارد؟

متاسفانه قبلا دیدگاه‌ها چندان مثبت نبودند ولی در حال حاضر شرایط بهتری داریم. هم مسئولان و هم متخصصان دیگر متوجه اهمیت رشته‌های علوم انسانی شده‌اند و در اغلب فعالیت‌های صنعتی، بهداشتی، درمانی، کشاورزی، آب، تجارت داخلی و خارجی و …. ، با دعوت از متخصصان علوم انسانی نظیر جامعه‌شناسی، حقوق، مدیریت، ادبیات، تاریخ، جغرافیا و نظایر آن، خواهان همکاری و مشارکت فعالانه آنها هستند.

  • باور عمومی بر این است که «در علوم انسانی خبری از پول نیست»، شما فرصت شغلی در حوزه علوم انسانی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

در حال حاضر در هیچ رشته‌ای خبر از پول نیست! چون دولت استخدام نمی کند و همه باید بکوشند خودشان را آنقدر بالا بکشند تا بتوانند با تخصص خودشان، ایده‌سازی کنند و با خلاقیت و جدیت، راهی برای پول درآوردن بیابند.

  • به عقیده شما آیا فرصت کارآفرینی در حوزه علوم انسانی در مقایسه با دیگر علوم مهیا است؟

بله.کار در این حوزه زیاد هست. به شرط اینکه دانش آموزان علوم انسانی هم در دبیرستان و هم در دانشگاه روی «فهمیدن و آموختن» متمرکز شوند و «حافظه‌محور و نمره‌طلب» نباشند. خلاقیت و پشتکار، محصول «به حافظه سپاری» نیست بلکه نتیجه «خوب فهمیدن و یاد گرفتن» است.

کسی که برای خود کاری نتواند پیدا کند یا کاری برای خود «ایجاد» کند چطور می‌تواند کارآفرین باشد! در این راستا، شناسایی و کشف نیازهای فردی و اجتماعی مردم اولین گام است. پیش‌بینی نیازهای آینده عمدتا در حوزه علوم انسانی قرار دارد و لذا با تمرکز روی «آموختن برای فردا» (به قول آلوین تافلر)، می‌توان کارآفرینی کرد.

  • از آنجایی که «زیربنای توسعه هر کشور» وابسته به توسعه علوم انسانی است، شما چه پیشنهادی برای سوق دادن دانش‌آموزان برتر و نخبه به سمت رشته‌های گوناگون علوم انسانی دارید؟

خوب! به نظرم باید این جمله شکافته شود و ابعاد آن با دقت بررسی شود. ما برای توسعه و رفاه، نیازمند «انسان‌های توانمند» هستیم و این توانمندسازی، عمدتا توسط علوم انسانی می‌تواند انجام شود. به شرط آنکه، اهمیت «اندیشه‌ورزی و نقد» بازتعریف شود. حوزه علوم انسانی، حوزه «خردگرایی و عقلانیت» است که آن نیز در بستر عشق به ایران و بازسازی و توسعه آن است.
نکته مهم دیگر، مطالعه انتقادی تاریخ و فرهنگ خودمان است. این مطالعه و درگیر شدن فعالانه با «متن»های مهمی از این دست، می‌تواند بسیار اثرگذار باشد. نکته آخر اینکه، مطالعه گروهی و برگزاری جلسات نقد و بررسی که برگزاری و هدایت آنها، اساسا به دست این نخبگان و علاقمندان باید باشد نیز یک گام حساس و کلیدی است.

  • اگر به عقب بازگردید همچنان حوزه علوم انسانی را برای تحصیل انتخاب می‌کنید؟

قطعا این کار را می‌کنم ولی سعی می‌کنم بهتر و بیشتر بخوانم.

  • به فرزند یا نوه‌های خودتان چگونه علوم انسانی را معرفی می‌کنید و آیا آن‌ها را به سمت رشته‎‌های گوناگون علوم انسانی جهت می‌دهید؟

من سعی می‌کنم علوم مختلف را در کنار هم معرفی کنم و همبستگی آنها را با یکدیگر نشان دهم و آنگاه خودشان تصمیم بگیرند که در چه حوزه‌ای باید ادامه تحصیل بدهند. به دیگر سخن، هرکس باید روحیات و علایق خود را بشناسد و بر اساس آن تصمیم بگیرد که چه بکند. توصیه مهم من، آماده‌سازی شرایط برای شناخت توانایی و استعداد دانش‌آموزان است.

  • چه عواملی باعث شده که از رشته تحصیلی خود احساس رضایت یا نارضایتی داشته باشید؟

احساس نارضایتی می‌کنم وقتی می بینم که جامعه‌شناسی خوانده‌ها، نمی توانند از رشته‌ خود به درستی استفاده کنند و نق می‌زنند. ولی وقتی ذوق و علاقه برخی دیگر را می‌بینم که شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه را به درستی تحلیل می‌کنند و روش‌های حل مشکلات را معرفی می‌کنند، من هم به جامعه‌شناسی می‌بالم.
علوم انسانی، نباید «با زیاد حرف زدن» و «تک‌گویی» معرفی شود!
علوم انسانی و اجتماعی، باید با امکان ظرفیت‌سازی برای گفتگو و تحمل نظرات مخالف و باور به اینکه «من هم‌وطنم را دوست دارم»، شناسانده شود. در این حالت احساس رضایت همه علوم انسانی‌ها افزایش پیدا می‌کند.

به بالای صفحه بردن