مدارس فرهنگ و اهتمام به علوم انسانی

 مصاحبه با دکتر پانته‌آ دری، معاون آموزش متوسطۀ دورۀ دوم شهر تهران

مدارس فرهنگ و اهتمام به رشته علوم انسانی

  • خانم دکتر دری تعریف شما از علوم انسانی چیست؟

علوم انسانی به مثابه چتری برای تمامی روندها و فعالیت‌های مربوط به زندگی متمدن امروز است. آنچه که روابط بین انسان‌ها را مدیریت می‌کند، بخش‌های پنهان و بخش‌های ارزشی که مربوط به زندگی اجتماعی انسان است. بی‌راه نیست اگر بگوییم که علوم انسانی پیوندی است میان تمام دانش‌های زیستۀ بشر برای زندگی بهتر در حوزه‌های گوناگون مدیریت، ادبیات، اقتصاد، آینده‌پژوهی و…
به عبارت ساده‌تر علوم انسانی دانشی است که به انسان‌ها کمک می‌نماید تا جهان بهتری برای زندگی بسازند.

بی‌شک اگر بخواهیم به مقولۀ علوم انسانی بپردازیم، نظر ما فراتر از یک رشته است و تکلیف و رسالت ما توسعۀ کمی و کیفی رشتۀ علوم انسانی است تا بتوانیم برای مدیریت آینده کشور در نظام معیار اسلامی، مدیران قابلی پرورش دهیم.

علوم انسانی اگرچه یک حیطۀ تخصصی و علمی را به خود اختصاص می‌دهد اما یک حوزۀ بین‌رشته‌ای ظریفی است، زیرا این علوم انسانی است که در روابط بین فردی و در حوزۀ مدیریت به یاری انسان‌ها می‌شتابد. علوم انسانی به فرهنگ ما گره خورده است، به فرهنگ ایرانی-اسلامی، و حتی در سند تحول بنیادین هم بر ما تکلیف شده که دانش‌آموز فاخر علوم انسانی پرورش دهیم.

به نظر می‌رسد وضعیت رشتۀ علوم انسانی در مقیاس تخصصی به عنوان یکی از ۴ رشتۀ شاخص دورۀ متوسطه نظری جایگاه قابل قبولی دارد. آمارها نیز گواه چنین جایگاهی هستند؛ در شهر تهران در شاخۀ نظری ۳۰درصد از دانش‌آموزان ما در رشتۀ علوم انسانی درس می‌خوانند. همچنین در تهران بیست و یک مدرسه دولتی فرهنگ داریم که دانش‌آموزان آن از طریق آزمون ورودی به مدار فرهنگ راه پیدا می‌کنند و طبق مقررات شورای عالی آموزش دارای اساسنامه بوده و به جذب و جلب نظر دانش‌آموزان علاقه‌مند و مستعد می‌پردازد. در مدارس تک رشته‌ای فرهنگ تمام انرژی و توان مدیران و مسئولان مدرسه صرف کیفیت بخشی به علوم انسانی می‌شود.

متأسفانه در گذشته تصور اشتباهی در اذهان عمومی وجود داشت مبنی بر اینکه رشته علوم انسانی برای کسانی است که نمی‌توانند در رشته‌های دیگر درس بخوانند، اما با تغییر نگرش عامه مردم، امروزه ما شاهد دانش‌آموزانی هستیم که با انتخاب خودشان رشتۀ علوم انسانی را انتخاب می‌کنند. در دنیا نیز همین روند و طرز تفکر غالب شده ‌است.

در سراسر جهان این رویه حاکم است که برای تولید علم می‌توان متخصص علوم پایه را وارد کرد اما برای مدیریت کشور و مدیریت نیروی انسانی بر ظرفیت‌ها و منابع انسانی داخلی تأکید و تمرکز حداکثری وجود دارد. از همین‌رو ادعا می‌کنم که وضعیت ما در علوم انسانی شهر تهران خوب است.

  •  عدم ارتقاء و کسب جایگاه واقعی علوم انسانی را در چه مواردی می‌بینید؟ راهکارها برای برون‌رفت از وضعیت موجود چیست؟

۱) بخشی از این قضیه مربوط به بینش سنتی_فرهنگی خانواده‌هاست. ما پدر و مادرها بیشتر از آنکه به کیفیت رشتۀ تحصیلی و کیفیت آموزش حساس باشیم، القابی همچون دکتر، مهندس و… برای‌مان وسوسه‌برانگیز است و نبود القاب دکتر یا مهندس در رشتۀ علوم انسانی، این رشته را نزد خانواده‌ها کم‌جاذبه جلوه می‌دهد.

۲) همچنین ما در تأمین و بسط عدالت و برخورداری از فرصت‌های تعلیم‌وتربیت باکیفیت که متناسب با ویژگی‌های فردی دانش‌آموزان باشد هنوز با جایگاه مطلوب فاصله داریم. از آنجاکه برای رشته علوم انسانی جاذبه‌هایی مانند کارگاه، آزمایشگاه، دستگاه و… مهیا نیست، از محبوبیت و استقبال این رشته کاسته می‌شود. همچنین لازم است که دستگاه‌های دیگر با نهاد آموزش و پرورش به عنوان سرمایۀ فرهنگی و انسانی مشارکت داشته‌باشند تا علوم انسانی بتواند به جایگاه واقعی خود دست‌یابد.

درست است که ما وظیفۀ تعلیم و تربیت رسمی و عمومی را برعهده داریم ولی ارگان‌های دیگر هم براساس سند تحول بنیادین باید با آموزش و پرورش همکاری داشته باشند. اگر بپذیریم که در چرخش‌های تحول‌آفرین، معلم در حقیقت مربی و تسهیل‌گر است و دانش‌آموز یک یادگیرندۀ فعال مشارکت‌جو و مشارکت پذیر است، چگونگی پراختن به رشته ادبیات و علوم انسانی مشخض می‌شود. درحال حاضر تلاش عمدۀ مدارس به این سو حرکت کرده که دانش‌آموزان در امتحانات نهایی و کنکور عملکرد قابل قبولی داشته باشند.

۳)  خانواده‌ها از مدرسه “محلی برای کسب تجربه‌های جدید” را مطالبه کنند، از مدرسه بخواهند که دانش‌آموز را برای زندگی آیندۀ خود آماده سازد و موقعیت‌های یادگیری را برای او مهیا کند.

براساس سند تحول بنیادین، شش ساحت برای دانش‌آموز لحاظ شده‌ که دانش‌آموز باید به‌طور موازی در ساحت‌های شش‌گانه رشد نماید:

  •  تربیت اجتماعی و سیاسی
  • تربیت اقتصادی و حرفه‌ای
  •  تربیت دینی و اخلاقی
  • تربیت زیستی و بدنی
  • تربیت هنری و زیباشناختی
  • تربیت علمی و فناوری

اگر خانواده‌های ما به مدرسه به عنوان کانونی برای یادگیری بنگرند، مطالبات‌شان از مدرسه تغییر می‌کند و همین موضوع می‌تواند به رشد و بالندگی علوم انسانی کمک کند.

  •  تا چه اندازه این آگاهی بخشی برای خانواده‌ها صورت گرفته است؟

ذی نفعان آموزش و پروش در درجه اول دانش‌آموزان هستند. در فرایند هدایت تحصیلی این آگاهی‌بخشی صورت می‌گیرد. روند هدایت تحصیلی سه ساله است که دانش‌آموزان از دوره اول متوسطه به آن می‌پردازند اما ما از یک نظام جامع مشاوره و هدایت تحصیلی و استعدادیابی رنج می‌بریم. در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته دنیا همه این مراحل از دوران ابتدایی آغاز می‌شود؛ یعنی شناسایی استعداد، علایق، سلایق و مهارت‌های دانش‌آموزان سال‌ها پیش از انتخاب رشته انجام می‌گیرد.

اگر ما سه سال اول ابتدایی که دانش‌آموزان کوچک وکم‌تجربه هستند را کنار بگذاریم، در دورۀ دوم ابتدایی مطابق با راهکار سند تحول بنیادین عمل کنیم و اهمیت بیش از اندازه‌ای که برای علوم و ریاضی قائلیم را برای درس فارسی و هنر قائل شویم. همچنین می‌توانیم با درنظر گرفتن ویژگی‌ها و تفاوت‌های شخصی افراد از همان ابتدا سعی در شناخت استعدادها و علایق دانش‌آموزان داشته باشیم. پس زمانی‌که دانش‌آموزان وارد دوره اول متوسطه می‌شوند، شناخت و آگاهی بیشتری در خصوص رشته‌ها دارند.

برای آگاهی‌بخشی اولیا می‌توان از ظرفیت انجمن اولیا و مربیان استفاده نمود. همچنین نقش رسانه‌ها در این زمینه بسیار اساسی است. در واقع بهره‌گیری از فضای مجازی در تعمیق مفاهیم مربوط به علوم انسانی بسیار مؤثر است.

علاوه براین افتخارات ما در حوزۀ علوم انسانی می‌تواند مشوق دانش‌آموزان علاقه‌مند باشد تا مسیر موفقیت را منحصر به رشته‌‌های تجربی و ریاضی ندانند.

پرداختن به مقوله کارآفرینی عامل دیگری است که به ارزش‌گذاری علوم انسانی کمک می‌نماید. اردوهای کارآفرینی همراه با والدین انجام می‌گیرد که در این رفت‌وآمدها والدین شناخت بیشتری از علوم انسانی به دست می‌آورند. همچنین زمانی‌که ایده‌های دانش‌آموزان در اردوهای کارآفرینی مطرح می‌شود و سرمایه‌گذاران برای عملیاتی کردن ایده‌های ناب سرمایه‌گذاری می‌نمایند، خانواده‌ها بیشتر به اهمیت و جایگاه والای علوم انسانی پی می‌برند.

اگر اولیا باور کنند که دنیای آینده دنیای کسب و کار و کارآفرینی است و قرار نیست همۀ افراد همچون گذشته به استخدام یک سازمان یا نهاد درآیند یا اینکه کسب‌وکار پدران خود را ادامه دهند. بلکه در دنیای امروز قرار است که برای مسئله‌های گذشته راه‌حل‌های جدید پیدا کنند.

ذی‌نفعان بعدی مدرسه، همکاران ما در آموزش و پرورش هستند؛ چه عوامل مدرسه، چه آموزگاران. اگر معلمان ما نیز باور کنند که راه برون‌رفت از مسائل اجتماعی برخورداری از دانش مدیریتی است، خودشان می‌توانند به توسعۀ علوم انسانی کمک کنند.

وقتی‌که معلمان احساس کنند که در نظام آموزشی، درس مهم و غیرمهم نداریم بلکه درس‌ها از نظر بار علمی یکسان و هم‌وزن هستند، آن‌وقت نگاه‌شان به علوم انسانی تغییر می‌کند.

فراموش نکنید که ما در علوم انسانی به دنبال دانش‌آموز مستعد علاقه‌مند هستیم و علی‌رغم تصور عمومی در علوم انسانی به دانش‌آموزانی که حفظیات خوبی دارند نیاز نداریم؛ به دانش‌آموزانی که قدرت استدلال‌ورزی، درک، فهم و خلاقیت داشته‌باشند نیاز داریم.
مهم‌تر از همه اینکه تا رشته علوم انسانی در تعاملات انسانی و روابط فردی ما نمود پیدا نکند، نمی‌توان ادعا کرد که علوم انسانی خوانده‌ایم.

  • آیا طرح شهاب جداکننده دانش‌آموزان از یکدیگر است یا آنکه افراد برحسب استعدادها و توانایی‌های‌شان شناسایی شده‌اند؟

اتفاقا هدف این طرح‌ها جلوگیری از جداسازی است. ما به واسطۀ این طرح‌ها می‌خواهیم از برچسب‌زنی بر دانش‌آموزان جلوگیری کنیم. اگر از دوران ابتدایی ظرفیتی فراهم شود که تفاوت‌های فردی دیده شود می‌توان بدون برگزاری آزمون ورودی در مقاطع مختلف، به رشد و بالندگی دانش‌آموزان کمک نمود.

اگر از طریق آزمون‌های اسستعدادیابی و شخصیت‌شناسی به هوش موسیقیایی، کلامی، حرکتی و… در دانش‌آموزان پی‌ ببریم، زمان هدایت تحصیلی آن‌ها می‌توانیم سنجیده‌تر و دقیق‌تر عمل کنیم. در مقابل اگر دانش‌آموزی را که از هوش حرکتی برخوردار است به سمت رشته ریاضی هدایت کنیم، در حقیقت به استعداد و هوش آن فرد ظلم کرده‌ایم، از او انتظار نباید انتظار موفقیت چندانی هم داشت، برای چنین دانش‌آموزی لذت یادگیری هم رخ نخواهد داد.

در طرح‌هایی همچون «طرح شهاب» ما مجبوریم که زمینه‌ها را مشخص کنیم و به خانواده‌ها توضیح دهیم که فرزندشان در کدام زمینه مستعد و علاقه‌مند است. سپس با کمک خانواده‌ها می‌کوشیم که بازده حداکثری از استعداد دانش‌آموز به دست آوریم. در چنین شرایطی نسبت شرکت‌کنندگان در هریک از شاخه‌های نظری با ظرفیت دانشگاه‌ها در آن رشته هم‌خوانی و تناسب پیدا می‌کند و خیل عظیمی از دانشجویان به سمت رشته علوم انسانی روانه نمی‌شوند.

متأسفانه علاوه بر مشکلات گفته شده، ما در کشور «آینده‌پژوهی شغل و حرفه» نداریم که وضعیت بازار مشاغل را در بیست سال آینده بررسی نماید؛ فی‌المثل بررسی نماییم که آیا در ده سال آینده کشور به N تعداد پزشک نیاز دارد یا این تعداد مازاد بر تقاضای بازار است.

  •  به نظر شما چه سازمان‌هایی در ارتقا و توسعۀ علوم انسانی نقش دارند؟

تمام فایل مدیریتی کشور باید در این موضوع با ما شریک و سهیم باشد. اگر در رشته تجربی ادعا می‌کنیم که همه نظام پزشکی کشور می‌تواند در ارتقا و بهبود علوم تجربی دخیل باشد و در رشته ریاضی ادعا می‌کنیم همه آنچه که به صنعت کشور مربوط می‌شود، می‌تواند به توسه علوم یاضی کمک کند، پس می‌توانیم بگوییم هرآنچه باقی می‌ماند مربوط به رشتۀ علوم انسانی است ومی‌تواند به توسعۀ آن یاری رساند.

این گستره شامل تمامی حوزه‌های اقتصاد، مدیریت، سیاست داخلی، سیاست خارجی، حقوق، کارآفرینی و… می‌شود.
بنابراین برای ارتقای علوم انسانی به همکاری همه نهادها و سازمان‌ها نیازمندیم و نمی‌توان در این زمینه بین سازمان‌های مختلف تفکیک قائل شد. به عبارت دیگر اگر عمده سرمایه‌گذاری یک جامعه در نهاد آموزش و پرورش باشد و به رشته علوم انسانی به‌طور ویژه بپردازد، در واقع آیندۀ خود را بیمه کرده است.

  •  به عقیدۀ شما نقش مرکز ترویج علوم انسانی در این راستا چیست؟

قطعاً بخش غیردولتی به عنوان یک ظرفیت فوق‌العاده به‌طور عام بسیار مؤثر است چراکه در بخش غیردولتی افراد علاقه‌مند، خودانگیخته و مشتاقی فعالیت می‌کنند که برای رسیدن به سر منزلِ مقصود از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند. در همین‌راستا معتقدم که مرکز ترویج علوم انسانی در همۀ مواردی که من به عنوان آموزش فراگیر جهت فرهنگ‌سازی برای معلمان و اولیا مطرح کردم، می‌تواند بسیار مفید و مؤثر باشد.
مرکز ترویج علوم انسانی می‌تواند با معرفی زیرمجموعه‌ها و زیرعنوان‌های مرتبط و نیمه‌مرتبط به علوم انسانی، با معرفی مشاغل جدید و ناشناخته در علوم انسانی در ارتقای این رشته نقش داشته باشد. در مرکز ترویج علوم انسانی بهتر است که یک بانک اطلاعاتی مؤثر و جذاب درخصوص معرفی رشته‌ها و جزئیات آن تهیه و تنظیم شود تا مورد استفاده دانش‌آموزان و اولیا قرار گیرد.

همچنین اطلاع‌رسانی اخبار و اطلاعات مدارس ویژه علوم انسانی_ از جمله مدرسه فرهنگ _ می‌تواند از دیگر خدمات شما در مرکز ترویج علوم انسانی باشد. به عبارتی بخشی از کار شما می‌تواند به انعکاس فعالیت این مدارس اختصاص پیدا کند، به‌گونه‌ای که رسانۀ مدارس علوم انسانی باشید.از آنجاکه سند تحول بنیادین مطالبات جدیدی را عنوان کرده، ضروری است که مردم و اولیای دانش‌آموزان نیز از این تغییر و تحولات آگاه شوند.

  •  رسالت مدرسه فرهنگ چیست؟

ما در مدارس فرهنگ مکلف به توسعۀ کمی و کیفی و کارآمد علوم انسانی هستیم که یکی از این وظایف، شناسایی استعدادهای برتر در رشتۀ علوم انسانی و هدایت دانش‌آموزان توان‌مند و علاقه‌مند به سمت علوم انسانی است.

مدارس فرهنگ، مدارس استعدادهای درخشان، مدارس نمونه دولتی، مدارس شاهد و… ظرفیت پرداختن به علوم انسانی را_برحسب جایگاه واقعی این رشته_ دارند و از آنجاکه همه توان یک مدرسه در خدمت یک رشته قرار می‌گیرد امکان رشد وبالندگی بیشتری برای دانش‌آموزان فراهم می‌کند. این ظرفیت به ما کمک می‌کند تا بین دروس گوناگون این رشته ارتباط بینارشته‌ای برقرار نماییم.

همچنین ما در مدارس فرهنگ جشنواره‌ای به نام جلوه‌های بالندگی داریم که تلفیق هوشمندانه‌ای از ادبیات، عرفان، الهیات، هنر، جامعه شناسی و اقتصاد است که سالانه در مدارس فرهنگ برگزار می‌گردد.

در این جشنواره به مدت دو هفته برنامه مدون در مدارس فرهنگ برگزار می‌شود که خانواده‌ها و دانش‌آموزان دوره اول متوسطه نیز در این برنامه شرکت می‌کنند و از نزدیک با ابعاد گوناگون علوم انسانی بیشتر آشنا می‌شوند. همین شیوه یکی از راه‌های آشنایی دانش‌آموزان با رشته علوم انسانی است.

از دیگر راه‌های آگاهی بخشی درمورد علوم انسانی این است که مدیران مدارس فرهنگ به مدارس دیگر بروند و از قابلیت‌های این رشته و آینده شغلی آن سخن بگویند.

  •  خانم دکتر دری شما در حوزۀ علوم انسانی چه اقداماتی انجام داده‌اید و برای آینده چه برنامه‎‌هایی پیشِ‌رو دارید؟

ما در حوزۀ علوم انسانی شهر تهران دو اقدام ویژه صورت داده‌ایم:

۱)پیوند فرهنگ کارآفرینی با علوم انسانی که در دو سطح برگزار می‌شود:

• مدیران و کارکنان
• دانش‌آموزان

هم‌افزایی این شاخه‌ها کمک می‌کند که راهکارهای مناسبی برای کارآفرینی ایجاد شود.

۲)ترویج فرهنگ گفت‌وگو و مدارا از دیگر اقدامات ماست.

متخصصین این امر معتقدند که مهارت گفت‌وگو از مهارت برقراری ارتباطِ مؤثر فراتر است و ضروری است که ما ابتدا کار را با مهارت‌های برقراری ارتباط مؤثر شروع کنیم. در بین دانش‌آموزان و همکاران قرار است که مهارت‌های فردی را آموزش دهیم و پس از آن به مهارت‌های بین‌ فردی و رهبری برسیم؛ هنر خوب شنیدن، هنر درک متقابل، زبان بدن، جلب مخاطب، همه و همه از مهارت‌های فردی است. و مهارت رفع ابهام، کنترل خشم، درک متقابل، اظهار نظر مؤثر و انتقاد سازنده از جمله مهارت‌های بین فردی می‌باشند.

بنابراین برای پرورش دانش‌آموز فاخر باید هه این عناوین را در برنامۀ درسی رشته علوم انسانی بگنجانیم. چه بسا بسیاری از مشکلات دانش‌آموزان و خانواده‌ها با یادگیری مهارت‌های فردی و بین فردی برطرف شود. همچنین با یادگیری این مهارت‌ها چالش‌های دانش‌آموزان با یکدیگر، دانش‌آموزان با والدین، مدیران و مسئولان مدرسه با دانش‌آوزان، مدیر با عوامل مدرسه و… مرتفع می‌گردد.

  • دکتر دری عزیز بخش خصوصی در این میان چه کمکی می‌تواند بکند؟

ما در برنامه درسی مکمل هر زمان که قصد شروع کاری را در مدرسه فرهنگ یا دیگر مدارس داریم، بی‌شک یکی از شرکای ما می‌تواند بخش خصوصی باشد؛ چه به لحاظ محتوا، چه به لحاظ اجرا و چه هم‌فکری. برنامه ویژه مدرسه یک ظرفیت فوق‌العاده‌ای در اختیار مدارس قرار داده که در این راستا مدرسه می‌تواند با رعایت قوانین از ظرفیت‌های درونی و بیرونی خود استفاده نماید. تأکید می‌کنم که حتما بازدید علمی، مشاهده، بازی، کارگاه، موقعیت یادگیری و … در برنامه دانش‌آموزان گنجانده شود. اجرای این برنامه‌ها به شکل سخنرانی نمی‌تواند ما را به نتیجه دلخواه‌مان برساند پس باید از طریق شیوه‌های نوین و با پخش فیلم، انیمیشن، مصاحبه و… همراه باشد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

به بالای صفحه بردن