میزان شیوع ناتوانی یادگیری در ایران

میزان شیوع ناتوانی یادگیری در ایران

میزان شیوع ناتوانی یادگیری در ایران

محمدحسین ظلی، در کتاب «شیوه های یادگیری دانش آموزان عادی و استثنایی» به بررسی میزان شیوع ناتوانی یادگیری در ایران می‌پردازد.

شیوع ناتوانی یادگیری را طبق گزارش کمیته ملی مشورتی کودکان ناتوان (معلول) از یک تا سه درصد کودکان مدرسه رو می دانند و طبق گزارش همین کمیته تعداد کودکانی که به عنوان ناتوان در یادگیری شناخته شده اند از سال ۱۹۷۶ به دو برابر رسیده و در سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶ در حدود ۷۳ / ۴ درصد کودکان مدرسه رو بوده اند.

نتایج مطالعات بیانگر آن است که میزان شیوع این اختلالات از ۲ تا ۳۰ درصد در نوسان است (نریمانی و رجبی، ۱۳۸۴). فراتحلیل بهراد (۱۳۸۴) نشان میدهد که میزان شیوع ناتوانی یادگیری در دانش آموزان ابتدایی ۴ / ۵۸ درصد می باشد و در دانش آموزان پسر بیشتر از دانش آموزان دختر است.
در مطالعه نریمانی و رجبی (۱۳۸۴) میزان شیوع ناتوانی یادگیری در استان اردبیل ۱۳ درصد گزارش شده است. از نظر تفاوت های جنسیتی نیز، گزارش های به دست آمده از مدارس و کلینیک ها، رواج ۴ به ۱ بین پسرها و دخترها را مطرح کرده اند. البته یکی از فرضیه های ممکن در این زمینه این است که دختران بنا به دلایلی کمتر از پسرها شناسایی می شوند (احدی و کاکاوند، ۱۳۸۹).
فرضیه های زیادی مبنی بر علت بروز ناتوانی های یادگیری وجود دارد و زیادی فرضیه ها خود دلیل بارزی است که علت اصلی را نمی دانیم:

 

  • نظریه محدود بودن میدان دقت و توجه
کودکان ناتوان یادگیری دچار اشکال در تمرکز، توجه و حواس هستند و به عبارت دیگر کیفیت رشد در کسب دقت و توجه عادی دچار تأخیر یا وقفه شده است. در اینکه کودکان حواسشان زود پرت می شود و قادر نیستند توجه خود را به محرک اصلی برای مدتی معطوف کنند شکی نیست ولی علت تأخیر یا وقفه دقت و توجه در این فرضیه معلوم نیست (میلان فر، ۱۳۷۹).

 

  • نظریه بد کاری مغز
علی رغم اینکه در این کودکان، آسیب مغزی مشخص پیدا نشده است ولی اعتقاد کلی براین قرار دارد که بعلت ویژگی های رفتاری مشابه آنچه در کودکان با ضایعات مغزی مثل حواس پرتی، بیقرای، و اختلالات ادارکی دیده میشود این افراد نیز مبتلا به اختلال جزئی در کارکرد دستگاه عصبی مرکزی هستند و به همین علت بعضی از مؤلفین بی قراری و ناتوانی یادگیری را مترادف هم می دانند و عقیده دارند که در این کودکان رشد مغز آهسته تر از میانگین است و برخی از قسمت های مغز رشد کمتری نسبت به بخش های دیگر داشته که موجب ناهماهنگی در مهارتها میشود.
تحقیقات دانشگاه نیویورک نشان داده است که دانش آموزان ناتوان یادگیری دارای امواج مغزی غیر عادی هستند و مطالعات فراوان نشان داده است که بین ۳۳ تا ۸۰ درصد کودکان بی قرار، ناتوانی در یادگیری دارند و اختلالات دقت و توجه همیشه همراه با فعالیت های حرکتی بیش از حدشان است (میلانی فر، ۱۳۷۹).

 

  • نظریه عوامل ژنتیکی
مسئله ژنتیکی از این نظر پذیرفته شده است که اولا دوقلوهای یکسان اگر یکی متبلا به ناتوانی در خواندن (خوانش پریشی) باشد، دیگری نیز مبتلا می شود در صورتیکه در دوقلوهای غیر یکسان شیوع به نسبت ۳۳ درصد گزارش شده است. اعضای خانواده و منسوبین این کودکان نیز ۳۷ تا ۹۰ درصد مبتلا به ناتوانی در خواندن یا نوشتن بوده اند در صورتیکه میزان در کل جمعیت از ده درصد تجاوز نمی کند.

 

  • نظریه تاخیر در رشد
این نظریه در سال ۱۹۷۰ توسط کرشیلی عنوان شده است که این کودکان کندتر از همسالان، اطلاعات و محرکهای محیط را جذب می کنند و به عبارت دیگر از نظر کیفی با فصل دوم دیگر کودکان فرقی ندارند ولی از نظر کمی متفاوت هستند و به همین علت مهارتها را دیرتر یاد می گیرند. در این نظریه نیز به علت کندی جذب مهارت ها اشاره ای نشده است.

 

  • نظریه برتری نیمکره مغزی طرف راست
این نظر توسط اورتون و فریدمن به ترتیب در سالهای ۱۹۳۷ و ۱۹۷۵ عنوان شده است. همانطوریکه نیمکره چپ مغزی برای گفتار و مهارتهای کلامی است نیمکره راست بیشتر در کنترل ساخت و ایجاد تشخیص های پیچیده دیداری و فرآیندهای غیر کلامی و آگاهیهای ادارکی نظیر موسیقی، رموز ریاضی نقش دارد و افراد مبتلا به خوانش پریشی دچار برتری نیمکره راست هستند و سعی دارند بیشتر از توانایی های غیر کلامی برای انجام تکالیف مدرسه استفاده کنند.
پیاژه و بروئر این فرضیه را رد می کنند. از آنجایی که قطع بافت عصبی رابط بین دو نیمکره باعث خوانش پریش می شود و در اکثر مطالعات تفاوت های ساختاری در بین دو نیمکره مغزی دیده شده است و نیمکره راست نسبت به نیمکره چپ بزرگتر بوده و این تفاوت در ناحیه تمپورال نیمکره چپ که مرکز گفتار است کاملا مشهود است و مطالعات بعد از مرگ، اسکن مغزی و ام. آر. آی نیز آنرا ثابت کرده اند؛ لذا غالبيت ناقص نیمکره های مغزی کمک زیادی به ایجاد بیماری می کند.
شواهد بالینی نشان میدهد که اکثر مبتلایان چپ دست هستند و بین چپ دستی و اختلالات ایمنی گوناگون عملکرد مغزی رابطه وجود دارد ولی این مسئله نباید چندان گمراه کننده باشد که باعث یأس خانواده شده و مشکل کودک را درمان ناپذیر بدانند.

 

  • نظریه خبرپردازی
این نظریه به نقش چگونگی فرایندهای ادراک، اطلاعات و حافظه کودکان در فراگیری مطالب تحصیلی تأکید دارد و عقیده دارد که کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری دچار دشواری هایی در ادراک، ضبط و بازگرداندن اطلاعات داده شده در مجرای یادگیری خاصی هستند. این کودکان در آمیختن صداها به همدیگر، درک حروف الفبا، درک جزئیات خطوط هندسی و مفهوم مسائل ریاضی دشواری دارند و بالنتيجه در خواندن ضعیف هستند و نسبت به درون دادهای دیداری واکنش آهسته دارند.

 

  • محرومیت محیطی و بدی تغذیه
نبود انگیزه های محیطی در سنین اولیه و تأثیرات شدید بدی تغذیه در این سال ها همیشه مستقلانه عمل نمی کنند، در موارد فراوان، هر دو این عوامل در مورد یک کودک واحد تأثیر می گذارند. کروک شانک و هالاهان (۱۹۷۳)، مروری بر مطالعات انجام شده راجع به محرومیت محیطی و بدی تغذیه انجام داده اند، آنها از مطالعاتی که روی حیوانات و کودکان انجام گرفته است دریافته اند، با وجود آنکه رابطه ای قطعی میان بدی تغذیه و اختلال های یادگیری یافت نشده است، اما بدی تغذیه شدید در سال های نخستین زندگی می تواند بر سیستم اعصاب مرکزی و در نتیجه بر یادگیری و رشد کودک تاثیر سوء داشته باشد (کرک و گالاکر، ترجمه جوادیان، ۱۳۷۹).

 

  • عوامل بیوشیمیایی
در تعداد زیادی از کودکان مبتلا به اختلال یادگیری مشکلات نورولوژیک و ژنتیک و یا سابقه ای از محرومیت های محیطی وجود ندارد. یکی از فرضیات این است که این کودکان ممکن است همچون کودکان عقب مانده ذهنی که دچار بیماری فنیل کتونوریا می باشند دارای عدم توازن بیوشیمیایی ناشناخته ای باشند اما درباره اثرات داروها، نتایج مطالعات ضد و نقیض است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

به بالای صفحه بردن