روزهای انقلاب

(چطور زنان یک روستا در ایران انقلابی شدند؟)

دسته‌بندی: جامعه‌شناسی/ انسان‌شناسی

نویسنده: مری هگلند

مترجم: میترا دانشور

 

مری هگلندMary Elaine Hegland دانشیار گروه مطالعات زنان در دانشگاه سانتا کلارا است. او مقطع کارشناسی خود را در رشتۀ جامعه شناسی دانشگاه داکوتای جنوبی سپری کرده و مقطع کارشناسی ارشد را در رشتۀ انسان شناسی اجتماعی فرهنگی از دانشگاه نیویورک گذراند و مدرک دکترای خود را از دانشگاه سانی، بینگهمتن به دریافت کرد.

این انسان‌شناس آمریکایی در سال ۱۳۵۷ به ایران آمده بود تا پژوهشی درباره میانسالان روستایی با نام مستعار علی آباد انجام دهد و از روستائیان دربارۀ روابط سالمندی و سرنوشت هر یک بعد از فوت همسرشان پرسش کند، همچنین از تغییر روابط با سالمندان بنویسد. او در روستایی که در نزدیکی شیراز بود ساکن شد و در ارتباط با زنان روستایی و کنش اجتماعی آنان در روزهای نزدیک به انقلاب ، حال و هوای آن روزها در آن روستا را ثبت کرد.

مری هلگند برای آخرین بار برای شرکت در کنفرانس «خویشاوندی در ایران و کشورهای همسایه» در ۳۱ خرداد تا ۲ تیر ۱۳۸۷ در ایران حضور یافت. در این کنفرانس که در شهر تهران برگزار گردید، دکتر هگلند سخنرانی خود را تحت عنوان «تأثیر جریان نوسازی، همگانی شدن آموزش و دگرگونی شالوده‌های اقتصادی-اجتماعی بر ساختار خانواده و الگوهای خویشاوندی یک روستای ایرانی» ایراد نمود.

در بخشی از کتاب در رابطه با زنان روستا و احساسات انقلابی آنان این‌گونه نوشته شده است:

«به خودشان افتخار می‌کردند و اعتمادبه‌نفس داشتند، چون احساس می‌کردند که از آزمون سربلند بیرون آمده بودند. بر ترس غلبه کرده بودند و با آنکه می‌دانستند نتیجه ممکن است چه باشد، تصمیم گرفته بودند که در راهپیمایی‌های غیرقانونی شرکت کنند. شرکت‌کنندگان، در اثرِ حسِ نیرومندِ وحدتی که در طول این راهپیمایی‌ها وجود داشت، احساسِ قدرت فردی و اعتماد‌به‌نفس به دست آورده بودند. حس می‌کردند که تودۀ عظیم مردم یک‌صدا شده‌اند و هدف واحدی دارند. راهپیمایان به برادر و خواهر و دوستان صمیمی تبدیل شده بودند. خانوادۀ بزرگی بودند که همگی، با پیوندهای حمایتی و دغدغه‌ای که برای یکدیگر داشتند، به هم متصل شده بودند.»

در گوشۀ دیگری از کتاب آمده‌است:

«مردان و پسران بزرگ‌تر می‌ترسیدند که اگر در روستا تظاهرات کنند، اسم‌شان به پلیس روستایی گزارش شود، اما هیچ کس به بُردن یک زن روستایی برای بازجویی فکر نمی‌کرد. زنان که تقریبا اطمینان داشتند آسیبی نمی‌بینند، بیشتر از مردان قادر به راه‌اندازی تظاهرات روستایی منظم بودند. زنان که ظاهراً احساساتی و ضعیف بودند، بیرون از عرصۀ سیاست قرار داشتند و بازیگران سیاسی واقعی حساب نمی‌شدند، به همین دلیل، در واقع توانستند گام‌هایی بردارند و نقش‌های سیاسی‌ای را ایفا کنند که مرد‌ها در آن برهه احساس می‌کردند امکانش را ندارند.»

کتاب روزهای انقلاب یک نمونۀ جالب و خواندنی در حوزۀ جامعه شناسی روستایی است که در نوع خود  یک اثر بدیع می‌باشد که از نگاه یک انسان شناس به رشته تحریر درآمده است.

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

به بالای صفحه بردن